اپلیکیشن آدینه اَرَد
برای android
اپلیکیشن khamenei.ir
برای android
اپلیکیشن khamenei.ir
برای iOS

آدینه | پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه اَرَد

پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه اَرَد
آدینه | پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه اَرَد

حجة الاسلام والمسلمین سیدرضا شاهچراغ :: امام جمعه بخش ارد
.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

پیام های کوتاه
آیه روز

حدیث منتخب
اوقات شرعی اَرَد
لوگوهای حمایتی
لینک دفتر مراجع تقلید و علماء عظام

توبه

| چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۱ ق.ظ
اگر پدر و مادر، طفل خویش را که محصول زندگی آنان است، در معرض انحراف و تباهی و اتلاف ببینند، در مقام چاره و اصلاح او بر می آیند. اصولاً هر صانعی نسبت به مصنوع خویش حساسیّت دارد و هنر و کمال خود را در آن متجلّی می بیند و برای حفظ آن کوشش لازم را مبذول می دارد.
از تمثیلهای معروف است که «کسی کوزه ای از کوزه گری خرید و آن را در حضور او شکست! این عمل چند بار تکرار شد و خشم کوزه گر را برانگیخت! خریدار گفت: چرا نگران می شوی! من وجه کوزه های شکسته را به تو پرداخت می کنم! کوزه گر گفت: درست است، ولی شکستن مصنوع من در حضور من که برای آن زحمت فراوان کشیده و کمال و سلامت آن را می خواهم، سخت ناراحت کننده است!»
خداوند متعال، از پدر و مادر به انسان مهربانتر است و از هر صانع نِسبی نسبت به مصنوع خویش حساستر می باشد؛ زیرا علاوه بر اینکه انسان را بر فطرت توحید و پاکی آفریده، او را «مَثَلَ» خود قرار داده، تا با نمایش آثار قدرت و حکمت خویش در این مخلوق، کرامت خویش و تکامل انسان را به سامان رساند.
خداوند راه رسیدن به این تکامل را در آیه: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونَ»[1] بیان فرموده است. درباره راز خلقت و فلسفه عبادت هم امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ فرموده است: «إنَّ اللهَ عزَّوجلَّ، بِمَنِّهِ و رَحمَتِه لَمّا فَرَضَ عَلَیکُم الفرائِضَ لَم یَفرِض ذلکَ عَلیکُم لِحاجةٍ مِنهُ إلیهِ، بَل رَحمَةً مِنهُ...»[2]
خداوندبلندمرتبه (به خاطررحمت ومنتش بربندگان )واجبات را نه به خاطر نیازش به آنها بربندگان واجب نمود بلکه به سبب رحمتی بود، ازجانب او
من نکردم خلق، تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم.[3]
راه چاره
عوامل و موانع بازدارنده درونی و برونی مختلفی در راه تکامل وجود دارد؛ چه اینکه پیمودن آن، گردنه ها و سختیها در پیش دارد، اما راه گناه و لغزش ـ که مهمترین عامل آن «نفس امّاره»[4] است ـ برای عموم افراد، راه آسان و سهلی به نظر می رسد! چنانکه در برون انسان و در محیط زندگی او هم، موانع فراوانی وجود دارند که او را از تکامل بازداشته و به انحراف و انحطاط می کشاند!
بنابراین، نفس امّاره (به عنوان یک نیروی باز دارنده درونی) و عوامل فراوان برونی،‌انسان را به کجی و آلودگی و درماندگی و جدا شدن از فضل و کمال سوق می دهند.
عموم افراد بشر غالباً به این موانع مبتلا می شوند، ولی تنها بعضی از آنان راه چاره می یابند.
پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «إنّ کُلَّ بَنی آدمَ خَطّاءٌ، و خَیرُ الخطّائینَ التّوابونَ»[5]
بدرستیکه همه انسانها خطا می کنند و بهترین آنها کسانی هستند که بسیارتوبه می کنند
با توجه به این عوامل، خداوند مهربان، از راه لطف، راه چاره و بازگشتی را در برابر انسان گشوده تا او ناامید نشود، هویّت خویش را نادیده نگیرد و با انتخاب راه بازگشت هویّت انسانی خویش را باز یافته، با خدا و فضیلت آشتی کند و راه خیر و صلاح و تکامل خود را استمرار بخشد.
این لطف خداوند، سپاس و شکر فراوانی را می طلبد، امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ به پیشگاه خداوند با سپاس فراوان چنین می گوید: «إلهی أنتَ الذّی فَتَحتَ لِعبادِکَ باباً إلیَ عَفوِکَ، سَمَّیتَهُ التَّوبَةَ، فَقُلتَ: توبوا إلی اللهِ...»[6] خدای من! تو آن خدایی هستی که، برای بندگانت دری به عفو خویش گشوده و نام آن را توبه گذاشته ای و فرموده ای که به سوی خدا بازگشت کنید.
لطف تو مگر پیش نهد پای وگرنه بخشیدن جرم چو منی، کار مُحال است!
آری، از باب همین لطف و مهر است که خداوند هم به بنده عصیانگر دستور توبه و بازگشت و پاک شدن از گناه می دهد و هم از توبه بنده گناهکار خرسند می گردد.
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرموده: «إنّ اللهَ تعالی أشدُّ فرَحاً بِتَوبَةِ عَبدِهِ مِن رَجُلٍ أضَلَّ راحِلَته و زادَهُ لَیلَةً ظلماءَ فَوَجَدَها...»[7] خرسندی خداوند متعال،‌در توبه گنهکار از خرسندی مردی که در شب تاریک (در بیابان) مرکب و توشه و زاد خویش را گم کرده و ناگاه آن را پیدا می نماید، بیشتر است.
مراحل توبه
قرآن کریم، از لغت «توبه» و مشتقّات فعلی آن، 107 مرتبه سخن به میان آورده و هفت بار با فرمان « توبوا »، همگان را به بازگشت از گناه و آشتی و اطاعت خود دعوت کرده است؛ اما موضوع مهمّی که درباره «توبه» باید مورد توجه قرار گیرد و احادیث فراوانی بر آن تأکید دارد،‌این است که اصولاً توبه با طیّ همه مراحل آن، صورت واقعی به خود می گیرد و نتیجه مطلوب و سرنوشت ساز را خواهد داشت.
امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: «التَّوبَةُ علی أرَبَعِة دَعائِمَ: نَدَمٌ بالقَلبِ، و استغفارٌ باللِّسانِ، و عَمل بالجَوارحِ، و عَزمٌ عَلی أن لایَعودَ...»[8] توبه بر چهار پایه استوار است: پشیمانی با قلب، طلب آمرزش با زبان، عمل به وسیله اعضا و جوارح، و اراده و تصمیم جدی بر اینکه به گناه و آلودگی گذشته بازگشت ننماید.
بنابراین، توبه صرفاً یک لفظ نیست، نخست باید قلب از گناه پشیمان و متنفّر شود، بعد با زبان، شعار ترک گناه را برای دیگران و تلقین به نفس را برای خویش استمرار بخشد، سپس اعضای بدن و عناصر فعّال وجودی،‌به جای گناه و تباهی به حوزه اعمال صالح و نیک وارد شود تا فرد، دیگر آن عنصر قبلی نباشد و بالاخره، دیگر هیچ گاه تصمیم بازگشت به زشتی و تباهی و آلودگیهای قبلی، نداشته باشد.
بدین جهت است که وقتی کسی در حضور امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ به خاطر درخواست آمرزش از خداوند، کلمات «استغفار» را بر زبان جاری می کرد، آن حضرت با جمله: «مادرت بر مرگت اشک بریزد»، او را مورد نکوهش قرار داد، طلب آمرزش را مقام والایی شمرد و برای آن شش مرحله بدین شرح بیان فرمود:
1 . پشیمانی جدّی از همه اعمال بدِ گذشته.
2 . تصمیم جدّی برای خودداری از همه گناهان
3 . بازگرداندن همه حقوق و بدهی های مادی و معنوی به مردم و بریء الذّمه شدن
4 . جبران و تدارک هر عمل و عبادت واجب و از دست رفته.
5 . آب کردن تمام گوشت هایی که از راه حرام، در بدن روییده
6 . تحمل رنج و چشیدن لذّت عبادت و بندگی خدا، به همان حدّی که گناه،‌لذت بخش بوده است.[9]
اگر لذّت ترک لذّت ، ‌بدانی دگر لذّت نفس، لذّت نخوانی
سفرهای علوی کند، مرغ جانت گر از چنبر آز، بازش رهانی
گر از باغ اُنست، گیاهی برآید گیاهت نماید ، گل بوستانی
چنان می روی ساکن وخواب درسر که می ترسم، از کاروان بازمانی
وصیّت همین است ، جان برادر که اوقات ضایع مکن، تا توانی.[10]
شرایط توبه
توبه را از یک لحاظ، به دو قسم تقسیم کرده اند: یک دسته از گناهان، کوچک و کم شعاع هستند و صرفاً با استغفار و پشیمانی قلبی، جبران می شوند اما دسته دیگری از گناهان‌، هم بزرگ و ویران کننده هستند و هم اثر وضعی در پی دارند. این دسته، اضافه بر پشیمانی قلبی و استغفار با زبان، اقدام عملی و جبران مافات و ترمیم خرابیهای به وجود آمده را نیز می طلبد.
در یک تقسیم بندی دیگر، گناهانی را که ممکن است انسان مرتکب شود، به سه دسته می توان تقسیم نمود که قهراً توبه از آنها به حسب موارد سه گونه خواهد بود که اندکی به شرح آن می پردازیم:
الف) ستم به خویشتن
خداوند ستم به خویشتن را در قرآن کریم با تعبیر «فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسهِ»[11] مطرح کرده است. منظور از این دسته لغزشها و خطاها، گناهان و اشتباهات و لغزشهایی هستند که در مرحله نخست و به طور کلّی، زیانها و ضررها و ضربه های آن، متوجّه خود انسان می گردد؛ انسان از این ناحیه به جان و مال و حیثیت خویش صدمه زده و موجب عدم پیشرفت و موفقیت یا فقر و عقب افتادگی و گرفتاری خویش می گردد.
در این گونه موارد، گرچه گناهکار در حق خود ظلم روا داشته، ولی چون اصولاً پای شخص دیگر و حق دیگری در میان نیست، با استغفار و جبران خطاها و ضررها، آسانتر می توان از آنها توبه کرد و راه خیر و صلاح و سعادت دنیوی و اخروی را در پیش گرفت.
ب) حقّ‌ الله
فطرت پاک و سالمی که خداوند در نهاد انسان قرار داده،‌اعضاء و جوارح و نعمتهای مادی و معنوی که برای او فراهم آورده، پانزده میلیارد سلّولی که در مغز او به ودیعت گذاشته و بالاخره، «ارسال رسل و انزال کتب» همه برای این است که انسان دچار غفلت نگردد و به انحراف و انحطاط فرو نلغزد؛ به «اخلاق الله»[12] گراید و راه تکامل را بپیماید.
اما متأسفانه، انسان بر اثر تأثیرپذیری از عوامل درونی و بیرونی، این همه نعمت و هدایت را نادیده می گیرد، در برابر خدا و دستورات پروردگار عالم، عصیان و سرکشی می کند و در حق خدا و احکام دین الهی ستم روا می دارد.
برای توبه از این دسته گناهان،‌اگر شرک و کفر صورت گرفته، باید «توحید» و یکتاپرستی را جایگزین نمود و اگر در احکام و فروع دین خداوند، کوتاهی،‌نقصان و تعطیلی واقع شده، باید به تکمیل و جبران آنچه از دست رفته، اقدام نمود.
البته جبران بعضی از گناهان مشکل است، اما چون خداوند کریم و رحیم است و اصولاً خود بندگان را به توبه فرا خوانده، گاهی توبه و استغفار از گناهان به راحتی عملی می گردد.
از باب نمونه، درباره کسی که بی جهت روزه خواری ـ که حقّ الله است ـ کرده، در رساله عملیّه می خوانیم: «کسی که کفاّره روزه رمضان بر او واجب است، باید یک بنده آزاد کند یا به دستوری که در مسأله بعد گفته می شود، دو ماه روزه بگیرد یا شصت فقیر را سیر کند یا به هر کدام، یک «مد» که تقریباً ده سیر است، طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها بدهد؛ و چنانچه اینها برایش ممکن نباشد، هر چند «مد»‌که می تواند به فقرا طعام بدهد،‌و اگر نتواند طعام بدهد، باید استغفار کند، اگر چه مثلاً یک مرتبه بگوید: استغفر الله.

[1] . ذاریات، 56.
[2] بحارالانوار، ج 5،‌ص 315.
[3] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 149.
[4] . «... إن النَّفس لامّارة بالسوء...» یوسف، 53.
[5] . الدرالمنثور، ج 1، ص 261.
[6] . مفاتیح الجنان،‌مناجات التّائبین، ص 118.
[7] . اصول کافی، ج 2، ص 435.
[8] . بحارالانوار، ج 75، ص 81.
[9] . نهج‌البلاغه فیض، ص 1282، ح 409 ـ ابن ابی الحدید، ج 20، ص 56 ـ بحارالانوار، ج 6، ص 36.
[10] . کلیات سعدی، ص 519.
[11] . فاطر، 32.
[12] . عن الصادق ـ علیه السلام ـ : «تخلّقوا باخلاق الله» بحارالانوار، ج 58، ص 129.
@#@..»[1]
بنابراین، توبه در مورد «حقّ‌ الله» آسان است، حتی گاهی اوقات که گناه جنبه «حق الناس» به خود می گیرد مثلاً در «عمل منافی عفت» و «تجاوزات جنسی» افشای آن مجاز نیست و به خاطر پیشگیری از عوارض سوء آن می توان میان خود و خدا توبه جدّی داشت. (مثل داستان «ماعز بن مالک» و زنی از بنی غامد. صحیح مسلم، ج 3، ص 31 ـ 530)
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «أوحَی اللهُ عزّوجلّ إلی داوودَ النَبیَّ: یا داودُ! إنَّ عَبدی المؤمنَ إذا أذنَبَ ذَنباً ثمَّ رَجَعَ و تابَ مِن ذلکَ الذّنبِ و استَحیا مِنّی عندَ ذِکرِهِ غَفَرتُ لهُ، و أنسَیتُهُ الحَفَظَةَ، و أبدلتُهُ الحسَنَةَ، و لا اُبالی و أنا أرحمُ الراحمین».[2] خداوند متعال به داوود پیامبر وحی فرستاد: ای داوود! اگر بنده مؤمن من مرتکب گناه شود، سپس توبه و بازگشت نماید و از آن گناه منصرف شود، و هنگام یادآوری آن گناه،‌از من حیا و شرمساری داشته باشد، او را می آمرزم، فرشتگان مراقب را از ثبت گناه او به فراموشی وا می دارم و گناه او را به ثواب تبدیل می گردانم! و من از گناه او چشم پوشی می کنم، زیرا ارحم الرّاحمین هستم.
سعدی هم آورده: «هر گاه یکی از بندگان گنهکار پریشان روزگار، دست اِنابت به امید اجابت به درگاه حق جلّ و علا بر دارد، ایزد تعالی در وی نظر نکند، بازش بخواند: باز اعراض کند، بازش به تضرع و زاری بخواند، حق سبحانه و تعالی می فرماید: «یا ملائکتی! قد اِستحییتُ مِن عبدی، و لیس له غیری، فقد غفرتُ لهُ» دعوتش را اجابت کردم و حاجتش را برآوردم، که از بسیاریِ دعا و زاری بنده همی شرم دارم.
کرم بین و لطف خداوندگار گنه، بنده کردست و او شرمسار[3]
ج) حقّ الناس
نوعِ دیگر از گناهان که ممکن است به وجود آیند، و توبه از آنها شرایط سنگین تری دارد، تجاوز به حقوق دیگران است که، امام علی ـ علیه السلام ـ آن را «مظالم العباد»[4] و امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ آن را «تضییع حقوق الإخوان» نامیده است.[5]
در حدیث می خوانیم: پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به خانه کعبه نگاه کرد، آن را مورد تعظیم قرار داد و عظمت آن را بیان کرد و سپس ادامه داد: حق و احترام یک مؤمن از تو بالاتر است؛ لأنَّ اللهَ حرَّمَ‌ مِنکَ واحدةً و مِن المؤمِن ثلاثةً، مالَهُ، و دَمَهُ، و أن یَظُنَّ بِهِ ظنَّ السَّوء.»[6] چرا که خداوند یک مورد رانسبت به تو حرام کرده (بی احترامی به کعبه را)ولی سه مورد رانسبت به مومن حرام کرده:؟؟؟؟؟؟؟؟واینکه به اوگمان بد ببرند
براین اساس، مردم و مؤمنان دارای سه نوع حق، ‌احترام و مصونیّت می باشند؛ به موازات همین سه حق ممکن است سه نوع ظلم و ستم به آنان روا گردد و بر همین پایه، سه نوع توبه هم واجب می گردد که اندکی به توضیح آن می پردازیم:
1 . تجاوز به مال
همان طور که در روایت نبوی ـ صلی الله علیه و آله ـ خواندیم، مال و دارایی مؤمن و گاهی اموال دیگران محترم است و مصونیت دارد و اتلاف و تجاوز و تصرّف در آن مجاز نیست.
بنابراین، اگر کسی از راه ربا، رشوه، فریبکاری، سرقت و بالاخره هر گونه تصرّف نامشروع، مالی را از کسی خورده باشد، توبه از آن مشروط به تحصیل رضایت صاحب مال یا باز پس دادن آن مال است.
پیرمردی که در دستگاه بنی امیه در عصر حجّاج بن یوسف ثقفی، مسؤولیت داشت و اموالی نیز اندوخته بود. از امام باقر ـ علیه السلام ـ سؤال کرد: «هَل لی مِن توبةٍ؟» امام ـ علیه السلام ـ مکثی کرد و فرمود: «لا، حتّی تُؤدّی إلی کُلِّ ذی حقٍّ حَقَّهُ»[7]«خیراینکه حق وصاحب حقی را ادا کنی»
2 . لطمه به جان
اگر کسی به جان مسلمانی، لطمه ای از قبیل ضرب و جرح وارد آورد یا خدای ناکرده مرتکب قتل یا خونریزی ـ که در روایت فوق، با تعبیر «دَمِهِ» مطرح گردیده بود ـ گردد، توبه او مشروط به پذیرش دیه و قصاص یا جبران به نحو دیگری است. آری موضوع ضربه به جان و بدن افراد، تا آن حد مورد اهمیّت و مؤاخذه است که حتی خداوند هم از آن صرفنظر نمی کند! امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: خداوند می فرماید: «لایجوزنی ظُلمُ ظالمٍ ولَو کفٍّ بکفٍّ و لو مَسحَةٍ بِکفًّ...»[8] به عزّت و جلال خودم سوگند، از ظلم هیچ ظالمی نخواهم گذشت، اگر چه به اندازه دست به دست زدنی باشد، یا با فشار دادن دستی از روی ستم، محقق شده باشد.
اضافه بر لطمه جسمی و بدنی که ظلم و ستم در حقّ دیگران است، اگر کسی با ترساندن و اندوهگین ساختن، آزردن و خلاصه ضربه بر اعصاب و روان کسی موجبات ناراحتی او را فراهم آورد، در صورتی توبه او پذیرفته می گردد که همه ضربه ها و خسارتهای وارده را جبران نماید. و اگر چنین نکند، در دنیا و آخرت کیفر کردار ناروای خویش را خواهد دید.
این جهان کوهست و فعل ما نِدا سوی ما آید، نداها را صدا[9]
3 . ضربه به آبرو
عِرض و آبروی افراد هم، دارای حرمت و مصونیّت فوق العاده ای است و اگر به وسیله غیبت، تهمت، افشاگری و هر گونه رفتار دیگری، مورد آسیب و ضربه قرار گیرد، ظلم بزرگی در حق او شده و گناهکار متجاوز، به شرطی می تواند توبه کند که هر زیانی را وارد آورده و هر حیثیّتی را به باد داده، به صورت اول برگرداند:
آیا این کار امکان دارد؟ آیا اگر حیثیت مؤمنی بدین وسایل شکسته شد و در نظر مردم بی اعتبار و بی آبرو گردید، می توان آن را بازگرداند؟ متجاوزان چگونه می توانند از این کارها توبه کنند؟ و آب رفته را به جوی بازگردانند؟!
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «مَن کَسَرَ مُؤمِناً فَعَلَیهِ جَبرُهُ.»[10]هر کس حیثیت مؤمنی را بشکند، بر او واجب است که آن را جبران نماید. امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: «جَعَلَ اللهُ سُبحانهُ، حُقوقَ عِبادِهِ مُقدمَةٍ لِحُقوقِهِ، فَمَن قامَ بِحقوقِ عبادِ الله کانَ ذلکَ مؤدّیاً إلی القیامِ بِحُقوقِ الله»[11]
خداوندسبحان حقوق بندگانش رابرحقوق خودش مقدم قرار داده پس کسی که برای ادای حقوق بندگان به پاخیزدبرای ادای حقوق الهی هم به پاخواسته است.
توبه نصوح
کاملترین «توبه»ای که قرآن کریم بیان داشته توبه نصوح است: «توبوا إلی اللهِ تَوبَةً نَصوحاً»[12] اما «توبه نصوح» چگونه است؟ احادیث و اقوالی را که در این باره وارد شده، مورد توجه قرار می دهیم:
1 . امام کاظم ـ علیه السلام ـ فرمود: «أن یَتوبَ‌ العَبدُ، ثُمَّ لا یَرجِعَ فیه...»[13]
اینکه بنده توبه کند،سپس به گناهش برنگردد(ومرتکب ان نشود)
2 . امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «هو أن یَتوبَ الرّجُلُ مِن ذَنبٍ، و یَنویَ أن لا یَعودَ‌ إلیهِ أبَداً.»[14]
اینکه مرد از گناه توبه کند ودرنیت داشته باشد که هرگز به سوی ان گناه بر نگردد
3 . علامه طبرسی می نویسد: «توبه نصوح، توبه ای است که فقط به خاطر رضای خدا صورت گیرد»[15]
4 . طبق روایت ابن عباس، معاذ بن جَبل معنای توبه نصوح را از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ سؤال کرد؛ آن حضرت فرمود: «أن یَتوبَ التّائبُ، ثمَّ یَرجِعَ فی ذَنبٍ، کما لایَعودَ اللَّبَنُ إلَی الضَّرعِ»[16] (توبه نصوح) این است که شخص گناهکار، پس از توبه به گناه باز نگردد همانطور که شیر به پستان برنمی گردد.
5 . نصوح، از «نَصَح» به معنای نصیحت و خیرخواهی است و منظور از «توبه نصوح» توبه ای است که توبه کننده در راه خیر و صلاح خویش قدم گذارد،‌به گونه ای که عمل او موجب عبرت و پندپذیری دیگران هم گردد.[17]
6 . نصوح، از نصاحةُ الثّوب، یعنی خیّاطی لباس گرفته شده؛ همان طور که خیّاط با عمل خود پارگی لباس را ترمیم می کند، بریدگی آن را به هم وصل می گرداند و سستی آن را محکم و استوار می سازد، کسی هم که توبه می کند، گسیختگی ایمان خود را ترمیم می کند، بریدگی و جدایی خود از خدا و اولیای او را که به وسیله گناه به وجود آمده، مرتبط و متّصل می نماید و سستی دین خود را با اطاعت و عبادت، به قوام می رساند.[18]
7 . سعید بن جُبَیر، گفته: توبه نصوح، آن است که انسان، گناه را پیوسته مدّ نظر داشته و دیگر آن را مرتکب نشود[19] و با استغفار به زبان، پشیمانی با قلب و خودداری اعضا و جوارح بدن از گناه، تحقق یابد.[20]
9 . کلبی گفته: توبه نصوح توبه قبول شده است و قبولی آن تحقق نمی یابد، مگر اینکه در آن، ترس از عدم قبولی، امید به قبولی و اطاعت پیوسته وجود داشته باشد.[21]
10 . امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ در پاسخ به نامه «احمد بن هلال» در تفسیر «توبه نصوح» نوشته است:‌«أن یَکونَ الباطِنُ کالظّاهرِ و أفضَلَ مِن ذلکَ»[22]توبه نصوح، توبه ای است که ظاهر و باطن انسان گناهکار، از گناه پاک گردد، بلکه باطن بهتر و پاکتر از ظاهر شود.
آری، چنین توبه ای، با خصوصیات و شرایطی که بیان شد، توبه واقعیِ مطابق با موازین شرعی است؛ درباره همین توبه است که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «التّائبُ مِن الذّنبِ، کَمن لا ذَنبَ له...»[23]«توبه کننده از گناه مانند کسی است که گناه نکرده»
با توجه به مزایای توبه و بازگشت از گناه به سوی خدا، و با توجه به اینکه امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره نخستین زیان گناه فرموده: «إذا أذنَبَ الرّجُلُ، خَرَجَ فی قلبِهِ نُکتَةٌ سوداءُ...»[24] گناه موجب سیاهی و قساوت قلب می گردد، طبق آیات قرآن و احادیث فراوان، فقهای عظام، فتوا به وجوب توبه داده و حتی وجوب توبه را از لحاظ نقل و عقل «وجوب فوری» دانسته اند.[25]

[1] . توضیح المسائل، امام خمینی(ره).
[2] . ثواب الاعمال، ص 158 ـ بحارالانوار، ج 6، ص 28.
[3] . گلستان سعدی، دیباچه، ص 5.
[4] . اصول کافی، ج 2، ص 443.
[5] . بحارالانوار، ج 72، ص 415.
[6] . بحارالانوار، 67، ص 71.
[7] . اصول کافی، ج 2، ص 331.
[8] . اصول کافی، ج 2، ص 443 ـ بحارالانوار، ج 6، ص 29.
[9] . مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 215.
[10] . خصال صدوق، ص 448 ـ اصول کافی، ج 2، ص 45 ـ بحارالانوار،‌ج 22، ص 351.
[11] . غررالحکم، ج 1، ص 373.
[12] . تحریم، 8.
[13] . بحارالانوار، ج 6، ص 20.
[14] . کافی، ج 2، ص 432 ـ معانی الاخبار، ص 169.
[15] . مجمع البیان، ج 10، ص 318.
[16] . همان.
[17] . مجمع البیان، ج 10، ص 318 ـ منهج الصّادقین، ج 10، ص 342.
[18] . همان
[19] . همان.
[20] . مجمع البیان، ج 6، ص 20.
[21] . همان.
[22] . بحارالانوار، ج 6، ص 22.
[23] . اصول کافی، ج 2، ص 435.
[24] . بحارالانوار، ج 70،‌ص 327.
[25] . شرح تجرید، المسألة الحادیة عشر، ص 331.
@#@
توبه اِضلال
پس از کفر و شرک نسبت به خداوند متعال، «اضلال و گمراه کردن افراد از مسیر حق و دین» از بزرگترین گناهان است. بزرگی و خطر گمراه کردن دیگران تا آن جاست که وقتی امام صادق ـ علیه السلام ـ آیه: «مَن قَتَلَ نَفَساً بغَیرِ نَفسٍ...»[1]را تفسیر می کند، می فرماید: «من أخرجَهَا مِن هُدیً إلی ضلالٍ، فَقَد قَتَلَها»[2] هر کس، کسی را از راه هدایت بیرون ببرد، و به گمراهی بکشاند، مثل این است که او را به قتل رسانده است!
روی این حساب، اگر کسی با گفتار و رفتار خویش یا هر شیوه دیگری، شخص یا افرادی را از راه خدا و دین،‌به گمراهی وتباهی فکر و عقیده مبتلا گرداند، در صورتی توبه او به درگاه خداوند و نسبت به گمراه شدگان پذیرفته می شود که، آنان را از گمراهی و تباهی بیرون آورد و به هدایت برساند.
صاحب وسائل الشیعه تحت عنوان «اشتِراطُ تَوبةِ مَن أضَلَّ النّاسَ...» روایتی را از امام صادق ـ علیه السلام ـ بدین مضمون آورده است: در زمان گذشته، مردی دینی تأسیس کرد و مردم را بدان فرا خواند. افراد زیادی را گمراه کرد؛ اما وقتی به گناه و لغزش بزرگ خود پی برد و به اِنابه و توبه روی آورد، خداوند به پیامبران آن زمان وحی فرستاد تا به آن مرد اعلام کند: «و عِزّتی دَعَوتَنی حتّی تَنقَطِعَ أوصالُکَ، ما استَجَبتُ لکَ، حتّی تَرُدَّ مَن ماتَ علی ما دَعَوتَهُ الیهِ، فیَرجِعَ عَنهُ»[3] به عزت خودم سوگند، اگر آن قدر مرا بخوانی که اعضای بدنت از هم گسیخته گردد. دعا و توبه تو را نمی پذیرم تا آنهایی که گمراه کرده ای و مرده اند را به راه حقّ‌ و هدایت برگردانی.

[1] . مائده، 32.
[2] . وسائل الشیعه، ج 16، چاپ آل البیت، ص 187 ـ 54.
[3] . همان.
احمد صادقی اردستانی ـ ره توشه راهیان نور، ش 33 ص 173

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی