معراج پیامبر اسلام(ص)
| سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ق.ظ
یکى
از معجزه هاى پیامبر گرامى اسلام- صلى الله علیه وآله - که نص قرآن ـ در
ابتداى سوره ى اسراء و سوره نجم ـ و احادیث فراوان و اتفاق مسلمانان بر
وقوع آن دلالت مى کند، معراج آن حضرت است، و آن سیر شبانه ى حضرت از مسجد
الحرام به مسجد الاقصى و عروج از آن جا به آسمان ها و عوالم دیگر و بازگشت
ایشان در همان شب به جایگاه نخست مى باشد.
سه نظریه عمده در باره جسمانى و یا روحانى بودن معراج وجود دارد:
1. سیر و معراج، جسمانى و در حال بیدارى بوده است؛ 2. هر دو روحانى بوده است؛ 3. سیر از مکه تا بیت المقدس جسمانى و عروج به آسمان ها و ملکوت روحانى بوده است[1].
اکثریت قاطع دانشمندان شیعى و سنى دیدگاه اول را پذیرفته اند. برخى نیز دیدگاه دوم و دسته اى هم نظریه سوم را بیان مى کنند. هر یک از سه گروه، دلیل هایى براى اثبات گفته ى خود ارائه مى کنند که در این جا تنها به برخى از مشهورترین آن ها اشاره مى کنیم:
1. استدلال به آیه ى: (سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ...)؛[2] پاک و منزه است خدایى که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ـ که گرداگردش را پر برکت ساخته ایم ـ برد... .
مفسران در استدلال به این آیه براى جسمانى بودن معراج گفته اند: اولا، خداوند در ابتداى بیان این واقعه در کتاب مقدسش، از خود به تسبیح و تنزیه یاد مى کند: (سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ) و این نشان دهنده ى وقوع یک امر فوق العاده مهم و بزرگ است و اگر معراج تنها روحانى و مربوط به قلب پیامبر- صلى الله علیه وآله - بود، امر مهم و بزرگى به شمار نمى آمد، آن گونه که در بیان آن نیاز به تسبیح و تقدیس باشد.
ثانیاً، اگر معراج حضرت روحانى بود، مى فرمود: «بروح عبده»؛ یعنى روح او را سیر داد، ولى در آیه تعبیر به «عبده» شده است و متبادر از لفظ «عبد»، همان شخصیت خارجى است که از تن و روان ـ با هم ـ ترکیب شده است؛ همان گونه که در سایر موارد استعمال این لفظ (عبد) در قرآن مجید[3]، مراد هویت و شخصیت خارجى است.
2. خداوند متعال در سوره ى نجم درباره ى این قضیه مى فرماید: (ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى)؛[4] دل آنچه را که دیده تکذیب نکرد» اگر معراج فقط روحانى بود، سخن گفتن از تکذیب دل توسط دیده بى معنا بود.
و نیز در همین سوره مى فرماید: (ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى)؛[5] چشم (محمد در شب معراج) نلغزید و طغیان نکرد. این آیه نیز بیانگر آن است که رؤیت (دیدن) در شب معراج به وسیله ى چشم عنصرى (بصر) بوده است.
این دو آیه و همچنین آیات دیگر سوره نجم، گواه بر این است که معراج و سیر ملکوتى حضرت با همین بدن عنصرى و در حالت بیدارى انجام گرفته است.
3. اگر معراج حضرت جسمانى نبود، دلیلى براى نگرانى امّ هانى[6](همسر پیامبر) در انتشار این خبر و تکذیب قریش و نیز سست شدن ایمان ضعیف برخى از مسلمانان وجود نداشت.
4. در کتب تاریخ و احادیث، وسیله ى به معراج رفتن حضرت نیز تعریف و توضیح داده شده است که حضرت با بُراق (وسیله اى سریع و داراى بال[7]) این سفر ملکوتى را انجام داده اند؛ و اگر معراج ایشان روحانى بود نیازى به چنین مرکبى وجود نداشت.
ارزیابى معراج از دیدگاه علم
یکى از آرزوهاى بسیار دیرینه بشر، مسافرت به فضا و تسخیر کردن کرات دیگر بوده است که این آرزوى دیرینه، امروزه ـ در قرن بیستم و پس از آن ـ توسط دانشمندان تحقق یافته و دانشمندان با ساختن فضاپیماها و آپولوها توانسته اند بشر را به کرات دیگر برسانند. امروزه وسایلى وجود دارد که انسان مى تواند بر جاذبه ى زمین چیره شود و به فضا سفر کرده، کرات دیگر را تسخیر کند. با توجه به این نکته، مشکل هایى که در سفر معراج در زمان هاى گذشته تصور مى شد؛ از قبیل نبودن وسایل نقلیه سریع امروزى، نبودن هوا، بى وزنى، گرماى سوزان، اشعه هاى خطرناک، امروزه با پیشرفت هاى علمى صورت گرفته، بر طرف شده است، و بشر توانسته است با نیروى علم بر آن ها پیروز شود و افرادى به کرات دیگر سفر کرده و مدت هاى طولانى در آن جا بمانند.
البته باید توجه داشت که تحقق معراج با ویژگى هایى که دارد، حتى با علوم پیشرفته امروزى نیز قابل دستیابى نیست و اساساً معجزه هاى پیامبران این گونه است؛ اما آنچه که گفته شد، مى تواند استبعاد علمى این واقعیت را برطرف سازد. آنچه لازم است، محال نبودن معجزه از نظر عقلى است؛ همین اندازه که از نظر عقل امکان پذیر باشد، بقیه ى مسائل با استمداد از قدرت خداوند حل شدنى است. وقتى انسان بتواند با نیروى محدودش بر مشکلات یاد شده، پیروز شود، آیا با نیروى نامحدود الهى نمى تواند بر آن مشکلات و حتى بالاتر از آن ها پیروز گردد؟!
بر همین اساس، برخى از دانشمندان نوشته اند که مسأله ى معراج پس از پذیرفتن نبوت و رسالت حضرت، مطرح مى شود؛ یعنى زمانى که ما رسالت او را پذیرفتیم و باور کردیم که جبرئیل (امین وحى) در لحظه ى کوتاهى فاصله آسمان ها تا زمین را مى پیماید و پیام وحى را به حضرت مى رساند؛ بنابراین، پیمودن این فاصله امرى ممکن خواهد شد و براى حضرت نیز امر ممکن تحقق پیدا کرده است[8].
و نیز داستان آصف بن برخیا که مقدارى از علم کتاب را دارا بود و توانست با یک چشم برهم زدن، تخت بلقیس را از یمن به شام ببرد.
این نمونه ها، شهادت مى دهد که براى پیامبر اکرم- صلى الله علیه وآله - امرى ممکن تحقق یافته است، و خلاصه این که معراج جسمانى، نه از نظر عقل غیر ممکن است و نه با علوم روز منافات دارد و اگر با دلیل هاى خاص خود، از آیات و روایات ثابت شود، جایى براى انکار آن از نظر علمى باقى نمى ماند.
[1]. توصیه ها پرسش ها و پاسخ ها، جوادى آملى، ص74ـ75.
[2]. اسراء، 1.
[3]. مانند آیه 9 ـ 10 سوره علق و آیه 19 سوره جن.
[4]. نجم، 16.
[5]. نجم، 17.
[6]. برخى نوشته اند که معراج پیامبر- صلى الله علیه وآله (- از خانه ام هانى ـ خواهر على- علیه السلام ـ) آغاز شده است و از امّ هانى در این باره نقل مى کنند: «پیامبر آن شب در خانه من بود، پس از نماز عشا خوابید و ما هم خوابیدیم؛ پس از سپیده دم او ما را بیدار کرد، وقتى نماز صبح را با او گزاردیم ماجراى معراج را برایمان تعریف کرد، من به او گفتم: این سخن را با مردم مگو که تو را به دروغ نسبت و آزارت مى دهند، فرمود: «به خدا خواهم گفت» ر. ک: زندگانى محمد (ص)، ص265.
[7]. بحار الانوار، ج18، ص381.
[8]. تفسیر کبیر، ج20، ص148ـ147.
سه نظریه عمده در باره جسمانى و یا روحانى بودن معراج وجود دارد:
1. سیر و معراج، جسمانى و در حال بیدارى بوده است؛ 2. هر دو روحانى بوده است؛ 3. سیر از مکه تا بیت المقدس جسمانى و عروج به آسمان ها و ملکوت روحانى بوده است[1].
اکثریت قاطع دانشمندان شیعى و سنى دیدگاه اول را پذیرفته اند. برخى نیز دیدگاه دوم و دسته اى هم نظریه سوم را بیان مى کنند. هر یک از سه گروه، دلیل هایى براى اثبات گفته ى خود ارائه مى کنند که در این جا تنها به برخى از مشهورترین آن ها اشاره مى کنیم:
1. استدلال به آیه ى: (سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ...)؛[2] پاک و منزه است خدایى که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ـ که گرداگردش را پر برکت ساخته ایم ـ برد... .
مفسران در استدلال به این آیه براى جسمانى بودن معراج گفته اند: اولا، خداوند در ابتداى بیان این واقعه در کتاب مقدسش، از خود به تسبیح و تنزیه یاد مى کند: (سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ) و این نشان دهنده ى وقوع یک امر فوق العاده مهم و بزرگ است و اگر معراج تنها روحانى و مربوط به قلب پیامبر- صلى الله علیه وآله - بود، امر مهم و بزرگى به شمار نمى آمد، آن گونه که در بیان آن نیاز به تسبیح و تقدیس باشد.
ثانیاً، اگر معراج حضرت روحانى بود، مى فرمود: «بروح عبده»؛ یعنى روح او را سیر داد، ولى در آیه تعبیر به «عبده» شده است و متبادر از لفظ «عبد»، همان شخصیت خارجى است که از تن و روان ـ با هم ـ ترکیب شده است؛ همان گونه که در سایر موارد استعمال این لفظ (عبد) در قرآن مجید[3]، مراد هویت و شخصیت خارجى است.
2. خداوند متعال در سوره ى نجم درباره ى این قضیه مى فرماید: (ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى)؛[4] دل آنچه را که دیده تکذیب نکرد» اگر معراج فقط روحانى بود، سخن گفتن از تکذیب دل توسط دیده بى معنا بود.
و نیز در همین سوره مى فرماید: (ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى)؛[5] چشم (محمد در شب معراج) نلغزید و طغیان نکرد. این آیه نیز بیانگر آن است که رؤیت (دیدن) در شب معراج به وسیله ى چشم عنصرى (بصر) بوده است.
این دو آیه و همچنین آیات دیگر سوره نجم، گواه بر این است که معراج و سیر ملکوتى حضرت با همین بدن عنصرى و در حالت بیدارى انجام گرفته است.
3. اگر معراج حضرت جسمانى نبود، دلیلى براى نگرانى امّ هانى[6](همسر پیامبر) در انتشار این خبر و تکذیب قریش و نیز سست شدن ایمان ضعیف برخى از مسلمانان وجود نداشت.
4. در کتب تاریخ و احادیث، وسیله ى به معراج رفتن حضرت نیز تعریف و توضیح داده شده است که حضرت با بُراق (وسیله اى سریع و داراى بال[7]) این سفر ملکوتى را انجام داده اند؛ و اگر معراج ایشان روحانى بود نیازى به چنین مرکبى وجود نداشت.
ارزیابى معراج از دیدگاه علم
یکى از آرزوهاى بسیار دیرینه بشر، مسافرت به فضا و تسخیر کردن کرات دیگر بوده است که این آرزوى دیرینه، امروزه ـ در قرن بیستم و پس از آن ـ توسط دانشمندان تحقق یافته و دانشمندان با ساختن فضاپیماها و آپولوها توانسته اند بشر را به کرات دیگر برسانند. امروزه وسایلى وجود دارد که انسان مى تواند بر جاذبه ى زمین چیره شود و به فضا سفر کرده، کرات دیگر را تسخیر کند. با توجه به این نکته، مشکل هایى که در سفر معراج در زمان هاى گذشته تصور مى شد؛ از قبیل نبودن وسایل نقلیه سریع امروزى، نبودن هوا، بى وزنى، گرماى سوزان، اشعه هاى خطرناک، امروزه با پیشرفت هاى علمى صورت گرفته، بر طرف شده است، و بشر توانسته است با نیروى علم بر آن ها پیروز شود و افرادى به کرات دیگر سفر کرده و مدت هاى طولانى در آن جا بمانند.
البته باید توجه داشت که تحقق معراج با ویژگى هایى که دارد، حتى با علوم پیشرفته امروزى نیز قابل دستیابى نیست و اساساً معجزه هاى پیامبران این گونه است؛ اما آنچه که گفته شد، مى تواند استبعاد علمى این واقعیت را برطرف سازد. آنچه لازم است، محال نبودن معجزه از نظر عقلى است؛ همین اندازه که از نظر عقل امکان پذیر باشد، بقیه ى مسائل با استمداد از قدرت خداوند حل شدنى است. وقتى انسان بتواند با نیروى محدودش بر مشکلات یاد شده، پیروز شود، آیا با نیروى نامحدود الهى نمى تواند بر آن مشکلات و حتى بالاتر از آن ها پیروز گردد؟!
بر همین اساس، برخى از دانشمندان نوشته اند که مسأله ى معراج پس از پذیرفتن نبوت و رسالت حضرت، مطرح مى شود؛ یعنى زمانى که ما رسالت او را پذیرفتیم و باور کردیم که جبرئیل (امین وحى) در لحظه ى کوتاهى فاصله آسمان ها تا زمین را مى پیماید و پیام وحى را به حضرت مى رساند؛ بنابراین، پیمودن این فاصله امرى ممکن خواهد شد و براى حضرت نیز امر ممکن تحقق پیدا کرده است[8].
و نیز داستان آصف بن برخیا که مقدارى از علم کتاب را دارا بود و توانست با یک چشم برهم زدن، تخت بلقیس را از یمن به شام ببرد.
این نمونه ها، شهادت مى دهد که براى پیامبر اکرم- صلى الله علیه وآله - امرى ممکن تحقق یافته است، و خلاصه این که معراج جسمانى، نه از نظر عقل غیر ممکن است و نه با علوم روز منافات دارد و اگر با دلیل هاى خاص خود، از آیات و روایات ثابت شود، جایى براى انکار آن از نظر علمى باقى نمى ماند.
[1]. توصیه ها پرسش ها و پاسخ ها، جوادى آملى، ص74ـ75.
[2]. اسراء، 1.
[3]. مانند آیه 9 ـ 10 سوره علق و آیه 19 سوره جن.
[4]. نجم، 16.
[5]. نجم، 17.
[6]. برخى نوشته اند که معراج پیامبر- صلى الله علیه وآله (- از خانه ام هانى ـ خواهر على- علیه السلام ـ) آغاز شده است و از امّ هانى در این باره نقل مى کنند: «پیامبر آن شب در خانه من بود، پس از نماز عشا خوابید و ما هم خوابیدیم؛ پس از سپیده دم او ما را بیدار کرد، وقتى نماز صبح را با او گزاردیم ماجراى معراج را برایمان تعریف کرد، من به او گفتم: این سخن را با مردم مگو که تو را به دروغ نسبت و آزارت مى دهند، فرمود: «به خدا خواهم گفت» ر. ک: زندگانى محمد (ص)، ص265.
[7]. بحار الانوار، ج18، ص381.
[8]. تفسیر کبیر، ج20، ص148ـ147.
فاضل عرفان- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه