فرهنگ علوی و فرهنگ اموی
«فرهنگ» روح حاکم بر زندگی افراد و جوامع انسانی است.
«فرهنگ» عامل اصلی جهت گیری های سیاسی، اقتصادی، نظامی، هنری، علمی و اخلاقی ملت
هاست.
فرهنگ هر ملت، مجموعه ای از اندیشه ها، آرمان ها، ارزش ها، عادات، اخلاق و رفتار
برخاسته از جهان بینی و انسان شناسی آن ملت است. فرهنگ با آگاهی و آزادی انسان
ارتباط تنگاتنگ دارد و اصولاً مقوله فرهنگ در زندگی موجوداتی که «علم» و «اراده»
دارند، پدید می آید و انسان شاخص ترین موجود بهره مند از این دو نعمت بزرگ الهی
است.
برخی، علم و اراده و دستاوردهای این دو گوهر آسمانی را هرچه باشد و در هر مسیری به
کار رود، در مقوله فرهنگ جای می دهند و به آن ارج می نهند و مقدس تر از «دانش و
آزادی» چیزی در جهان هستی نمی شناسند.
ولی از دیدگاه ما، علم و آزادی دو ابزار پرجاذبه و توانمند است که برای ارزیابی آن
باید دید به کجا می رود و در خدمت چه کسانی قرار دارد.
علم و آزادی اگر در خدمت اهداف بلند آفرینش و نظام هستی قرار گیرد، دو گوهر مقدس و
آسمانی است. و اگر مقصد اصلی آفرینش بشریت را به فراموشی بسپارد، تیغ دادن در کف
زنگی مست است که نه دارنده را سود بخشد و نه دیگران را.
علم و آزادی در خدمت ایمان و حرکت معنوی انسان، بزرگ ترین سرمایه است ولی بدون
ایمان و جهت گیری الهی، بزرگ ترین خطر برای جوامع انسانی است.
نبرد اصلی و همیشگی، میان این دو فرهنگ است، و هر کدام از این دو تلاش می کند، جهان
را از آنِ خویش سازد.
دانائی و توانائی، محبوب و مطلوب همه انسان هاست و گم شده همیشه تاریخ؛ در این که
این دو گوهر گرانبها را باید به چنگ آورد، مسلمان و کافر تردید ندارند ولی در این
که در چه مسیری و برای چه هدفی باید به کار گرفت، دو دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه
توحیدی و دیدگاه شرک آمیز.
افراد و جوامع انسانی با همه تفاوت های زبانی، نژادی، علمی، اخلاقی و جغرافیایی و
تفاوت های رنگ و قیافه سرانجام به یکی از دو فرهنگ می پیوندند و در دوراهی فرهنگ ها
سرنوشت خویش را انتخاب می کنند. ممکن است مدتی حیران و سرگردان بمانند، و یا از یکی
از دو فرهنگ به دیگری روی آورند ولی سرانجام یکی از این دو فرهنگ را به عنوان راه
زندگی بر می گزینند.
برای شناخت بهتر، ویژگی ها، رهبران، آثار، تاریخ و ابعاد هر کدام باید به جدول
مقایسه ای زیر توجه کنیم:
- در یک سو، فرهنگ توحید است؛ در دیگر سو، فرهنگ شرک.
- در یک سو فرهنگ عدالت است؛ در دیگر سو فرهنگ بیدادگری.
- در یک سو فرهنگ اسلام است؛ در دیگر سو فرهنگ کفر.
- در یک سو فرهنگ ایمان است؛ در دیگر سو فرهنگ نفاق.
- در یک سو فرهنگ امید است؛ در دیگرسو فرهنگ نومیدی.
- در یک سو فرهنگ مالکیت خداست؛ در دیگر سو فرهنگ مالکیت انسان.
- در یک سو فرهنگ پیامبران است؛ در دیگر سو فرهنگ طاغوت ها و پادشاهان.
- در یک سو فرهنگ ولایت الهی است؛ در دیگر سو فرهنگ ولایت شیطانی.
- در یک سو فرهنگ تقواست؛ در دیگر سو فرهنگ فجور.
- در یک سو فرهنگ بصیرت است؛ در دیگر سو فرهنگ حیرت.
- در یک سو غیب باوری است؛ در دیگر سو حس گرائی.
- در یک سو اندیشه انسانی است؛ در دیگر سو غرائز حیوانی.
- دریک سو فرهنگ حکمت است؛ در دیگر سو فرهنگ سفاهت.
- در یک سو فرهنگ فرشتگان است؛ در دیگر سو فرهنگ شیاطین.
- در یک سو فرهنگ آرامش است؛ در دیگر سو فرهنگ اضطراب.
- در یک سو فرهنگ تسلیم است؛ در دیگر سو فرهنگ نق زنی.
- در یک سو فرهنگ فروتنی است؛ در دیگر سو فرهنگ غرور و گردنکشی.
- در یک سو فرهنگ طهارت است؛ در دیگر سو فرهنگ آلودگی.
- در یک سو نوح علیه السلام است؛ در سوی دیگر پسر نوح.
- در یک سو موسای کلیم علیه السلام است؛ در سوی دیگر فرعون ذوالأوتاد.
- در یک سو مسیح علیه السلام است؛ در سوی دیگر قیصر.
- در یک سو ابراهیم علیه السلام است؛ در سوی دیگر نمرود.
- در یک سو فرهنگ داودی و سلیمانی است؛ در سوی دیگر فرهنگ جالوت و تجاوزگری.
- در یک سو فرهنگ شجاعت و عزّت است؛ در سوی دیگر فرهنگ ترس و ذلّت.
- در یک سو استقلال است؛ در دیگر سو وابستگی.
- در یک سو کار و تولید است؛ در دیگر سو بیکاری و مصرف گرائی.
- در یک سو تزکیّه است؛ در دیگر سو فریب و نیرنگ.
- در یک سو غیرت است؛ در دیگر سو وادادگی و سازش پذیری.
- در یک سو آزادی است؛ در دیگر سو هرج و مرج و بردگی.
- در یک سو فرهنگ هدایت است؛ در دیگر سو فرهنگ ضلال و گمراهی.
- در یک سو فرهنگ فلاح و صلاح است؛ در سوی دیگر فرهنگ خسران و فساد.
- در یک سو فرهنگ ذکر و ذاکران است؛ در دیگر سو غفلت و نسیان و از خودبیگانگی.
- در یک سو فرهنگ صبر و سپاس است؛ در دیگر سو فرهنگ بی تابی و ناسپاسی.
- در یک سو فرهنگ انفاق است؛ در دیگر سو فرهنگ بخل و امساک.
- در یک سو ایثار و ساده زیستی است؛ در سوی دیگر استثمار و تشریفات.
- در یک سو فرهنگ قناعت است؛ در سوی دیگر فرهنگ مصرف زدگی و آزمندی.
- در یک سو احیای انسان هاست؛ در سوی دیگر آدم کشی و تحقیر.
- در یک سو فرهنگ عفاف است و ازدواج مشروع و قانونی؛ در سوی دیگر بی ناموسی و
انحراف جنسی.
- در یک سو فرهنگ نماز و نیایش است؛ در سوی دیگر فرهنگ رقّاصی و لودگی.
- در یک سو فرهنگ حق و وظیفه است؛ در سوی دیگر مطالبات حقوقی بدون انجام وظایف
انسانی.
- در یک سو فرهنگ صداقت است؛ در سوی دیگر فرهنگ دروغ سازی و دروغ گستری.
- در یک سو فرهنگ معروف است؛ در سوی دیگر فرهنگ منکرگرائی.
- در یک سو فرهنگ خدمت است؛ در سوی دیگر فرهنگ خیانت.
- در یک سو فرهنگ مهرورزی است؛ در سوی دیگر فرهنگ خصومت و بی تفاوتی.
- در یک سو تعالی معنوی است؛ در دیگر سو انحطاط و دنیازدگی.
- در یک سو فرهنگ حسینی علیه السلام است؛ در دیگر سو فرهنگ یزیدی.
- در یک سو پرچم حضرت عباس علیه السلام است؛ و در سوی دیگر شمر.
- در یک سو فرهنگ امّ سلمه است و در سوی دیگر فرهنگ امّ جمیل (همسر ابولهب).
- در یک سو فرهنگ غدیر است؛ در دیگر سو فرهنگ سقیفه و پیمان شکنی.
- در یک سو فرهنگ عاشوراست؛ در سوی دیگر فرهنگ عیش و عشرت.
در یک سو فرهنگ محمد و آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم است؛ در دیگر سو فرهنگ
ابوسفیان، بنی امیه، آل زیاد، آل مروان، شمر بوش، بلر، شارون و...
ستمگران تاریخ همیشه سعی کرده اند فرهنگ شرک را به جای فرهنگ توحید بنشانند و آمیزه
ای از این دو را بر جهان حاکم سازند و از سوی دیگر، پاسداران فرهنگ علوی صدها و
هزاران قیام سرخ را رقم زده اند تا از فرهنگ اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله
وسلم حمایت کنند و عاشورا برجسته ترین نماد دفاع از فرهنگ توحیدی است.
به تعبیر استاد فرزانه، محمد رضا حکیمی در قیام جاودانه: عاشورا مشرق انوار «توحید»
و «عدل» است. جهان همواره به دو خورشید نیاز دارد: خورشید روشنگر اجسام، و خورشید
روشنگر ارواح، خورشید تن، و خورشید جان. اگر تنها فضای تن روشن باشد و فضای جان
تیره و تار، همین است که می نگرید. ظلم و ستم، تفاوت و تبعیض، فساد و فحشا و کشتار.
عاشورا وجدان بیدار بشریت است در اعماق قرن ها و عصرها. عاشورا یک «ایست بزرگ» است
در برابر سیل بنیان کن جاهلیت. یزید از همه ظلم تاریخ حمایت کرد و حسین از همه عدل
تاریخ...
عاشورا «بعثت» را زنده کرد، عاشورا برای همیشه محتوای «غدیر» را در معبر اعصار
بشریت به فریاد خواند.»
فرهنگ عاشورا آب حیات زندگی انسان هاست؛ آب آگاهی و آزادی و آیات بینات الهی است که
با آتش زدن بر جان بشریت و خیمه های حسینی هرگز نمی خشکد و روز به روز توفنده تر
هستی ستم بارگان جهانی را تهدید می کند. فرهنگ عاشورا، اذان آگاهی و ایثار اهل بیت
و اصحاب محمد و علی علیهم السلام در گوش تاریخ است؛ اذانی که در نیمروزی سرخ برای
نماز «جماعت حسینی» در ساحل فرات طنین افکند و فریاد العطش بشریت به توحید و عدل و
آزادی را اعلام کرد.
عاشورا فصل بازگشت دوباره به ارزش های قرآنی و عترت نبوی است. امت اسلام هر سال با
یادآوری عاشورا باید پیامد دوری از امامت را به یاد آورد؛ بار دیگر خویش را با
ترازوی عترت میزان کند و به راه و رسم رسالت برگردد.
امّت در نظام سیاسی، در نظام اقتصادی، در نظام آموزشی، در مرجعیت علمی، در رهبری
فقهی، در اخلاق اجتماعی، در عملکرد فردی، در آئین تهجّد و شب زنده داری، در قانون و
مقرّرات زندگی باید به سوی قرآن و عترت - دو یادگار گرانبهای پیامبراکرم صلی الله
علیه وآله وسلم - برگردد.
عاشورا هنگامه بازگشت به فرهنگ علوی و حسینی است و فرصتی است تا بشریّت به نقد
فرهنگ یزیدی برخیزد و از ابن زیاد، آل مروان و بنی امیه روزگار خویش اعلام برائت و
نفرت کند.
«زیارت عاشورا» اعلام مواضع فرزندان اسلام در برابر دو فرهنگ علوی و اموی در همه
تاریخ است.
از یک سو، السلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب
الحسین؛ و از سوی دیگر، اللهمّ العن اوّل ظالمٍ ظَلَمَ حقّ محمّد و آل محمّد و آخر
تابِعٍ له علی ذلک.
«زیارت عاشورا» اعلام ولایت و محبّت و معرفت و اطاعت نسبت به پاسداران فرهنگ توحید،
و اعلام لعن و برائت و نفرت از سردمداران و یاران و همکاران نظام شرک در همه جهان و
همیشه تاریخ است. إنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُم وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُم.
عاشورا، فریاد بازگشت از همه مکاتب، ادیان، فرقه ها و نظام های مدّعی رهبری سیاسی،
اقتصادی، تربیتی و اخلاقی و نیز گرد آمدن بر مدار و محور قرآن و عترت نبوی صلی الله
علیه وآله وسلم است.
در تفکّر عاشورائی، انسان با ترازوی قرآن و عترت میزان می شود و نظام های سیاسی،
اقتصادی و تربیتی و معیارهای جهانی بر فرهنگ قرآن و عترت عرضه می شود. «امام» میزان
ارزیابی اعمال انسان هاست. هرکس به میزانی که به فرهنگ علوی نزدیک است، بهشتی و
ملکوتی و شایسته تکریم است و به میزانی که از راه و رسم «ولیّ زمان» فاصله دارد،
فاقد ارزش های انسانی و الهی است و به فرهنگ جهنّم پیوند خورده است.
غدیر و عاشورا هردو جلوگاه بازگشت به سوی رهبری آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم
است. یکی در عصری که اسلام به کفر و نفاق هجوم می برد و امّت اقتدار دارد، دیگری در
روزگار سیدالشّهداعلیه السلام و دوره دفاع از فرهنگ نبوی.
غدیر روزی است که اسلام به فرهنگ اموی و حامیان کفر و شرک و نفاق یورش می برد و
عاشورا روزی است که شرک و نفاق برای محو آخرین بقایای اسلام ناب محمدی هجوم آورده
اند، و فریاد استغاثه و یاری خواهی امام بلند است!
هر دو فریادْ دعوت به توحید است، دعوت به قرآن است، دعوت به اهل بیت علیهم السلام
است، دعوت به عدالت است و دعوت به بهشت و صلاح و فلاح است. یکی از زبان رسول اکرم
صلی الله علیه وآله وسلم منادی و مؤسّس اسلام، و دیگری از زبان سید الشّهداعلیه
السلام و احیاگر آئین نبوی.
امروز جهان اسلام به شدّت نیازمند بازگشت به فرهنگ اهل بیت علیهم السلام است. دولت
و ملت، حوزه و دانشگاه، در قلمرو شناخت و اجرا و عمل در ایران اسلامی و جهان اسلام
همه نیازمند شناخت بهتر اهل بیت علیهم السلام هستیم. با وجود امواج فراوان عشق و
عاطفه نسبت به ساحت قدسی اهل بیت علیهم السلام که در غدیر و عاشورا و نیمه شعبان
موج می زند؛ در زمینه «شناخت» و اجرائی کردن دستورات آنان در زندگی فردی و اجتماعی
و همآهنگی امت اسلام با موازین مقبول آنان، کمبودهای فراوان به چشم می خورد؛ گام
های زیر می تواند تا حدودی ما را به این آرمان بلند نزدیک کند:
1. بازگشت جدّی تر دانش حدیث به حوزه ها و دانشگاه ها.
2. تعمیم جلسات حدیث شناسی به مساجد، مدارس و محافل فرهنگی.
3. محور قرار گرفتن حدیث و سیره در اجتهاد و فتوای فقهی.
4. تربیت محدّثان و مدّاحان و مرثیه سرایان امین و روشن اندیش.
5. احیای فرهنگی و عمرانی آرامگاه امامزادگان و راویان حدیث.
6. راه اندازی سایت های عمیق عترت پژوهی و اطلاع رسانی در قلمرو اندیشه و تاریخ اهل
بیت علیهم السلام.
7. تأسیس اتاق های گفتگو و کنفرانس های علمی درباره اهل بیت علیهم السلام به زبان
های گوناگون.
8. ترجمه متون معتبر حدیثی و ارسال کتب ارزشمند درباره سیره معصومان علیهم السلام
به سراسر جهان.
9. برگزاری مسابقات و کلاس های روخوانی، روان خوانی، حفظ، فهم و تفسیر احادیث
معصومان علیهم السلام.
10. بزرگداشت علمی، تبلیغی، سیاسی و تقویت مراسم مردمی عید غدیر.
11. برنامه ریزی برای بهره گیری بهتر از مراسم محرّم و عاشورا و موالید و وفیات
معصومان علیهم السلام.
12. برنامه ریزی قوی تر و حمایتی برای زیارت اهل بیت علیهم السلام و گردشگری با
انگیزه های معنوی و الهی.
13. برنامه ریزی برای روضه های خانگی (هفتگی، ماهانه).
14. تأسیس کتابخانه تخصّصی ویژه هر کدام از معصومان علیهم السلام.
15. برنامه ریزی برای معرفی اهل بیت علیهم السلام به کودکان، نوجوانان و سطوح
گوناگون درسی.
16. تولید فیلم و کارهای هنری پرجاذبه در معرّفی عمیق و دقیق اهل بیت علیهم السلام
و یاران ایشان.
البته بدون تشکیل دو ستاد قوی در سطح ملی و جهانی در جهت همآهنگی «فعالیت های
قرآنی» و «ولایی»، امکان برنامه ریزی جامع و بنیادی وجود ندارد و حوزه و دانشگاه و
نهادهای دولتی و مردمی باید در جهت اجرائی کردن رهنمودهای نبوی صلی الله علیه وآله
وسلم در زمینه قرآن و عترت همکاری کنند، تا فرهنگ قرآن و عترت به جای فرهنگ
صهیونیستی و سکولار بنشیند و فرهنگ علوی بر سیاست اموی، در میدان اندیشه و عمل،
پیروز شود.
1. در حدیث نبوی صلی الله علیه وآله وسلم می خوانیم که رسول اکرم صلی الله علیه
وآله وسلم فرمود:
مَنْ مَنّ الله علیه بمعرفة اهل بیتی و ولایتهم فقد جمع الله له الخیر کُلَّه (1)؛
خداوند به هرکس که نعمت بزرگ معرفت و ولایت اهل بیتم را عنایت کند، تمام خیرها را
برای او گردآورده است.
بشر بن غالب اسدی به سیدالشّهداعلیه السلام گفت (2): فرزند پیامبر! معنای آیه
«یَوْمَ نَدْعُوا کُلّ أُناسٍ بِاِمامِهِمْ»(3) چیست؟
فرمود: إمامٌ دَعی إلی هُدی فَاجابُوهُ اِلَیه وَ إمامٌ دَعی إلی ضَلالَة
فَاَجابُوه اِلَیهْا، هؤُلاءِ فِی الجَنّةِ وَ هؤُلاءِ فِی النّارِ؛ امامی که به
سوی بهشت فرا می خواند و برخی به او پاسخ مثبت می دهند و پیشوایی که به سوی گمراهی
دعوت می کند و عده ای می پذیرند؛ آن گروه بهشتی و اینان جهنّمی هستند. این است
معنای سخن خداوند عزّوجلّ: «فریقٌ فِی الجَنّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیر»(4)
1. بحارالانوار، ج 27، ص 88.
2. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، ص 410.
3. اسراء / 71.
4. شوری / 7.
مهم ترین دوراهی بشر
عاشورا و فرهنگ نبوی صلی الله علیه وآله وسلم
پیوند غدیر و عاشورا
راهکار بازگشت به سوی عترت علیه السلام
پی نوشت ها: