چرا به امام سجاد(ع) «ابن الخیرتین» می گویند؟/ مناجاتی از امام که انجیلیه نام گرفت
بنا به روایتی از امام محمد باقر(ع)، على بن الحسین (ع) را از آن رو «ابن الخیرتین»(فرزند دو سلسله برگزیده) مى گویند که پدر گرامی شان امام حسین(ع) از برگزیده عرب یعنی هاشم و مادر بزرگوارش شهربانو برگزیده غیرعرب یعنی از فارس است.
به نقل از مهر، حضرت علی بن حسین(ع) ملقب به «زین العابدین» و «سید
السجادین» در پنجم شعبان سال ۳۸ هجری در مدینه به دنیا آمد. مادر گرامی
ایشان شهربانو دختر یزدْگِرد (آخرین پادشاه ساسانى) است. در مورد شهربانو
مطالب گوناگونی گفته شده است اما در الکافى به نقل از جابر و او از امام
باقر(ع) آمده که حضرت فرمود: «هنگامى که دختر یزدگِرد را بر عُمَر، وارد
کردند، دوشیزگان مدینه براى تماشایش آمدند و مسجد [پیامبر(ص)] از نور ورودش
روشن شد. چون عمر بر او نگریست، [آن بانو ]صورت خود را پوشاند و گفت: اُف
به روزگار هرمز باد! عمر گفت: آیا به من دشنام مى دهد؟ و قصد [تنبیه] او را
کرد. امیرمؤمنان، على(ع) به او فرمود: تو چنین حقّى ندارى. او را در گزینش
مردى از مسلمانان، آزاد بگذار و او را سهم غنیمتىِ همان مردى قرار ده که
برگزیده است. آن دختر آمد تا دستش را بر سر حسین(ع) گذاشت. امیرمؤمنان،
على(ع) به او فرمود: نام تو چیست؟ گفت: جهانشاه. امیر مؤمنان(ع) به او
فرمود: بلکه شهربانو. سپس به حسین(ع) فرمود: اى ابوعبدالله! همانا او برایت
بهترینِ زمینیان را به دنیا مى آورد. او على بن الحسین (امام زین
العابدین(ع)) را به دنیا آورد. از این رو به على بن الحسین(ع) فرزند دو
سلسله برگزیده مى گفتند: برگزیده عرب، هاشم و برگزیده غیر عرب، فارس».
امام
سجاد (ع) چهارمین امام شیعه در سال ۳۸ قمری متولد شد و دوران رشد خود را
در عهد امامت امام مجتبی (ع) و پدر خود حسین بن علی (ع) سپری کرد. در کربلا
حاضر شد، اما به دلیل بیماری نتوانست در جنگ شرکت کند. پس از آن قریب ۳۴
سال (تا سال ۹۴ قمری) رهبری شیعیان را بر عهده داشت. این دوره، دوره ای سخت
بود و شیعیان به شدت تحت فشار امویان قرار داشتند. آن حضرت از راه های
گوناگون توانست شیعیان خالص را در اطراف خویش گرد آورد و راه را برای
فرزندش امام باقر (ع) باز کند. از مهم ترین یادگارهای امام سجاد (ع) دعاهای
آن حضرت است که مشحون از مفاهیم عالی اخلاقی و عبادی و سیاسی است. مجموعه
این دعاها به صورت کتاب بسیار نفیسی به نام «صحیفه کامله سجادیه» درآمده
است. و رساله ای هم از آن حضرت به جا مانده که به نام «رساله حقوق» معروف
است.
ابوالحسن و ابومحمد از کنیه های مشهور امام سجاد(ع) است و
القاب مشهوره آن حضرت : زین العابدین و سیدالساجدین و العابدین و زکى و
امین و سجّاد و ذوالثّفنات و نـقـش نـگـیـن آن جناب به روایت حضرت صادق(ع)
«اَلْحَمْدُللّهِ الْعَلِىّ» بوده و به روایت امام محمد باقر(ع)
«اَلْعِزَّةُ لِلِّه » و به روایت حضرت ابوالحسن موسى کاظم(ع)، «خَزِىَ وَ
شَقِىَّ قاتِلُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلىِ(علیه السلام)» بوده است.
سیرۀ اخلاقی امام سجاد (ع)
پـیـشـواى
چـهـارم، انـسانى کامل و برگزیدۀ حق و در همۀ جهات اخلاقى، عبادى و علمى
به اوج کـمـال رسـیـده و نمونۀ مجسم و عینى قرآن و رسول خدا(ص) بود. در
دوران سیاه حکومت اموى که ارزشهاى انسانى و فضائل اخلاقى به فراموشى سپرده
شده و مردم به جاى مشاهده زهد، ساده زیستى، تواضع، نوع دوستى، نرم خویى و
رعیّت پرورى از زمامداران خود به عنوان خلیفه پـیـامبر(ص)، شاهد دنیا طلبى،
اشرافیّت، تجمّل گرایى، خود محورى و بزرگ بینى آنان بـودنـد، آن امـام
هـُمـام، چـون خـورشـیـدى فـروزنـده درخـشـیـد و وجـودش مـجـمـع هـمـۀ
فـضائل و ارزشهاى فراموش شده گشت؛ چندانکه دوست و دشمن را به تحسین
واداشت.
محمد بن طلحه شافعى مى نویسد: او، زینت عبادت کنندگان،
پیشواى زاهدان، سرور پرهیزکاران و امام مؤمنان است، سیره اش گواه آن اسـت
کـه وى فرزند صالح رسول خدا(ص) و سیمایش بیانگر مقام قرب او نزد پروردگار
است…
امام باقر(ع) در مورد علت ملقّب شدن پدر بزرگوارش به لقب
(سجاد) مى فرماید: او را سـجـاد نـامیدند، چون: هیچگاه نعمتى را به یاد نمى
آورد مگر آن که سجده مى کرد؛ هیچ وقت آیـه اى از قـرآن را کـه سجده (واجب
یا مستحب ) داشت نمى خواند مگر آن که سجده مى کرد؛ خداوند هـیـچـگـاه بـدى و
ناگوارى را از او دفع نکرد مگر آن که سجده کرد، هیچ زمان از نماز واجب
فارغ نـشـد مـگـر آنـ کـه سـجده کرد، هیچگاه بین دو نفر را اصلاح نکرد مگر
آن که سجده کرد، (بر اثر فـزونـى ایـن سـجـده هـا) آثـار سـجـده در
تـمـامـى مـواضـع سـجـود آن حـضـرت نـمـایـان بود.
بـخـشـش بـه
نـیازمندان و رسیدگى به مشکلات آنان، خصلت فراگیر همۀ امامان معصوم علیهم
السلام بود که در زندگى هر یک از آن بزرگواران نمونه هاى فراوانى به چشم مى
خورد. اما درباره این ویژگی امام سجاد(ع) روایات دینی و تاریخی متعددی به
دست ما رسیده است. به گونه ای که ایشان زندگى تعداد زیادى از خانواده هاى
مستمند را تأمین مى کرد. و هر شـب بـا انـبـانـى انباشته از نان و خرما و
... به طور ناشناس به خانه هاى آنان مى رفت. تا وقـتـى کـه آن حضرت زنده
بود کسى نفهمید که نیازهاى آنان را چه کسى تأمین مى کند. پس از شهادت آن
حضرت دریافتند که آن فرد ناشناس على بن حسین(ع) بوده است.
پیشواى
چهارم هیچ غذایى نمى خورد مگر آن که همانند آن را صدقه مى داد و مى فرمود:
هـرگـز بـه(حـقـیـقـت)نـیـکـوکـارى نمى رسید مگر آنکه از آنچه دوست مى
دارید(در راه خدا)انفاق کنید. روش امـام زیـن العـابـدیـن (ع) در انـفـاق و
صـدقـه دادن ایـن بـود کـه قـبـل از آنـکـه صـدقـه را بـه نـیـازمـنـد
بـدهـد آن را مـى بـوسـیـد. وقـتـى از عـلّت آن سـؤال شد، فرمود: من دست
سؤال کننده را نمى بوسم، بلکه دست پروردگارم را بوسه مى زنم. صدقه پیش از
آن که به دست نیازمند برسد به دست پروردگارم مى رسد.روش دیـگـر آن گـرامـى
در صـدقـه، سـرّى انـجـام دادن آن بـود. آن بزرگوار در این باره مى فرمود:
صدقه پنهانى، (آتش) خشم پروردگار را خاموش مى کند.
شجاعت امام سجاد(ع) و سخنان و خطابه های ایشان در برابر امویان و مروانیان
حضرت
زین العابدین(ع) هـمـچـون سـایر امامان علیهم السلام، شجاع، دلیر و ظلم
ستیز بود. موضع سخت و سـخـنـان کـوبـنـده آن حـضـرت در بـرابـر ستمگران
خودکامه اى همچون عبیداللّه، یزید و عبدالملک بهترین گواه قوّت روحى و
شجاعت آن بزرگوار در جریان های بعد از واقعۀ کربلا و دوران امامت آن امام
همام است. در بـرابـر عـبـیـداللّه کـه آن حـضـرت را تـهـدیـد بـه قتل کرده
بود فرمود: آیا مرا به کشتن تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن (در
راه خدا) روش ما و شهادت، کرامت ماست؟
در برابر یزید فرمود: اى پـسر
معاویه و هند و صخر! تو مى دانى که جدّم على بن ابى طالب (ع) در روز بدر،
احد و احزاب پرچمدار اسلام بود؛ ولى پدر و جد تو پرچمدار کافران بودند.
حضرت سیدالساجدین(ع) در برابر عبدالملک که آن حضرت را احضار کرده و گفته
بود : من که قاتل پدر شما نیستم، پس چرا با ما رفت و آمد نمى کنید؟ امام
فرمود: قـاتـل پـدرم هـر چند به زندگى دنیوى او خاتمه داد؛ لیکن آخرت خویش
را با این جنایت، تباه ساخت؛ اگر تو هم دوست دارى مانند او باشى باش!
و
نیز هنگامى که امام سجاد(ع) را در ماجراى کربلا، به صورت اسیر، همراه
بازماندگان شهداى کربلا به شام، نزد یزید بن معاویه بردند، آن حضرت را در
برابر یزید نگهداشتند. یزید(مغرور براى نیکو جلوه دادن کار خود به یک توجیه
مزورانه مذهبى پرداخت، آیه اى از قرآن خواند، و علت مصائبى که خاندان
رسالت به آن دچار شده اند را، عمل خود آنها دانست و گفت): خداوند مى
فرماید: (و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم: هر مصیبتى به شما رسد، به
خاطر اعمالى است که انجام داده اید).(شورى/ ۳۰)
امام سجاد(ع ) بى
درنگ در پاسخ فرمود: این در شأن ما نیست، بلکه در شأن ما این آیه (۲۲ حدید)
است : ما اصاب من مصیبة فى الارض ولافى انفسکم الا فى کتاب من قبل ان
نبراءها ذلک على الله یسیر( هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى
دهد، مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت
است و این امر براى خداوند آسان مى باشد) (حدید/۲۲)، بنابراین مصیبت ما، از
مصائب مورد قبول ما، براى تقویت دین است و دستورش در لوح محفوظ الهى آمده
است نه اینکه اعمال نامناسب ما باشد.
اتـخـاذ چـنـیـن موضع قاطع و
بیان چنین سخنان عتاب آمیز در برابر این حاکمان قلدر و مستبد، در کاخ و محل
حکومت آنان، شجاعتى فوق تصور مى طلبد. به علاوه خطبۀ آتشین آن حضرت در کاخ
یزید که به افشاگری جنایت ها و ظلم و فساد دستگاه بنی امیه و خصوصاً یزید
انجامید نیز نشان از اوج قدرت روحی و شجاعت آن حضرت دارد.
سیرۀ
اخلاقی و فضایل و کرامات اهل بیت(ع) کامل ترین و بی بدیل ترین سیره و فضایل
اخلاقی است و منحصر به یک دوره یا مرحله ای از زندگی پربار ایشان نمی شود و
در لحظه لحظۀ زندگی ایشان ساری و جاری است. اما این روحیات و کمالات بسته
به شرایط زمانی و مکانی و در برابر افراد و جریانها متفاوت است.گاهی در
برابر مستضعفان و محرومان و ضعفای جامعه … وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ، وَ
الْعافینَ عَنِ النّاسِ اند و انفاق و محبت و گذشت از سرتاسر وجودشان لبریز
می شود، و گاهی نیز در برابر مستکبران و ظالمان و حاکمان جور و ستم، شجاع
ترین، دلیرترین و محکم ترین انسانها برای ستاندن حق مظلوم از ظالم اند.
مناجات انجیلیه امام سجاد (ع)
به
دلیل فضای خفقانی که پس از واقعه عاشورا در بلاد اسلامی به ویژه مدینه
حاکم بود، امام سجاد(ع) از طریق دعا به نشر معارف قرآن و فرهنگ اسلامی
پرداخت که مهمترین آن «صحیفه سجادیه» مشتمل بر ۵۴ دعاست که دعای بیستم آن
دعای «مکارم الاخلاق» و دعای «چهل و هفتم» دعای عرفه از ادعیه مشهور در بین
عموم می باشد. صحیفه سجادیه در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق
اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل بیت(ع)، انتقاد از ظلم و
ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامى را آموزش مى
دهد. صحیفه اى که محققین، اسم آن را اخت القرآن، انجیل اهل بیت و زبور آل
محمد نهاده اند.
علاوه بر رساله حقوق و صحیفه سجادیه که از امام
چهارم به دست ما رسیده است؛ حضرت مناجاتی دارند مشهور به «مناجات انجیلیه»
که در برخی از کتب امامیه از جمله در کتاب الصحیفة الثالثة السجادیة تالیف
علامه میرزاعبدالله اصفهانی نقل شده است که درباره این مناجات می گوید:
«مناجات انجیلیه مفصل ترین مناجاتی است که از امام سجاد (ع) نقل شده و من
آن را در کتابی از مولفات قدماء امامیه (رضوان الله علیهم اجمعین) دیده ام.
این دعا معروف به انجیلیه است و وجه تسمیه آن این است که فقرات این دعا
شبیه اکثر فقرات و مواعظ انجیل است که بر حضرت عیسی(ع) نازل شده و نه
انجیلی که هم اکنون بین نصاری است.
گفتنی است که مضامین عالی این
مناجات و سبک و سیاق عبارات آن خود قوی ترین دلیل بر صحت صدور آن از لسان
معصوم است و حتی اگر سند آن ضعیف هم باشد خود این مضامین بر صحت صدور آن از
معصوم کفایت می کند. وانگهی برخی از متاخرین و متقدمین علما این مناجات را
در کتابهای خود نقل کرده اند از جمله صاحب انیس العابدین، همچنین المولی
الجلیل مولانا محسن الکاشانیِ معاصر (قدس سره) آن را در کتاب ذریعة الضراعة
نقل کرده است….».
«مناسک حج» نیز یکی دیگر از کتب آن حضرت است که
فرزندان آن حضرت این کتاب را نقل کرده اند. از دیگر آثار گرانسنگ آن حضرت
که جامع آداب سلوک فردی و اجتماعی است و محور شرح و بسط زیادی قرار گرفته
است، رساله حقوق آن حضرت است. عنوان یکی دیگر از آثار آن حضرت،«الجامع فی
الفقه» است که ابوحمزه ثمالی آن را نقل کرده است. کتاب دیگری که توسط
ابوحمزه ثمالی نقل شده است«صحیفة الزهد» نام دارد. همچنین «کتاب حدی» توسط
داود بن عیسی از آن حضرت نقل شده است.
شهادت امام سجاد(ع)/ وصیت آن حضرت بر امام باقر (ع)
امام
سجاد (ع) در سال ۹۴ ق. به تحریک ولید بن عبد الملک مسموم گردید و به شهادت
رسید و در کنار امام مجتبی(ع) در بقیع مدفون شد. شیخ کلینى به سند معتبر
از حضرت صادق(ع) روایت کرده که حضرت على بن الحسین(ع) را در وقت وفات ۵۷
سال بود، و وفات آن حضرت در سال ۹۵ واقع شد. و بعد از امام حسین (ع) ۳۵ سال
زندگانى کرد.
شیخ ثقه جلیل على بن محمد خزاز قمى در کتاب کفایة
الأثر از عثمان بن خالد روایت کرده که گفت : مریض شد حضرت على بن الحسین
علیه السلام همان مرضى که در آن وفات فرمود، پس جمع کرد اولاد خود محمد و
حسن و عبد اللّه و عمر و زید و حسین را، و در میان همه، فرزندش محمد بن على
علیه السلام را وصى قرار داد، و نامید او را به باقر و امر سایر فرزندان
خود را به آن جناب واگذار فرمود. و از جمله مواعظى که در وصیت خود به آن
حضرت فرمود این بود : یا بنىّ، انّ العقل رائد الرّوح، و العلم رائد العقل
(الى ان قال) و اعلم انّ الساعات یذهب عمرک، و انّک لا تنال نعمة الّا
بفراق اخرى. فإیّاک و الامل الطّویل، فکم من مؤمّل املا لا یبلغه، و جامع
مال لا یأکله الخ.
فرمود: بدان که ساعتها بر تو مى گذرد و عمر تو
را مى برد، و تو نمى رسى به نعمتى مگر بعد از مفارقت نعمت دیگر. پس
بپرهیز از آرزوى دراز چه بسیار آرزومندان بودند که به آرزوى خود نرسیدند و
چه بسیار کسان که جمع کردند مالى را و آن را نخوردند، و منع کردند مردم را
از چیزى که زود آن را بگذاشتند و بگذشتند و شاید آن مال را از راه باطل
فراهم آورده و از حقّش منع کرده، به حرام آن را دریافته و ارث گذاشته و وزر
و وبال و سنگینى و اثقال آن را بر دوش خود برداشته. این است زیان روشن و
خسران مبین.
و نیز از زهرى روایت کرده که گفت در آن مرض که على بن
الحسین علیه السلام وفات فرمود خدمتش رسیدم... پس از آن پسرش محمد علیه
السلام بر آن حضرت وارد شد، آن حضرت مدّتى دراز با وى راز فرمود و شنیدم که
در جمله کلمات خویش مى فرمود : علیک بحسن الخلق، بر تو باد نیکویى خلق و
خوى. عرض کردم: یا بن رسول الله! اگر امر و قضاى خدا که ما را به جمله در
خواهد یافت فرا رسد بعد از تو به نزد کدام کس برویم؟ و مرا در دل افتاده
بود که آن حضرت از موت خود خبر مىدهد.
فرمود: اى ابو عبدالله! به
سوى این پسرم و اشاره به فرزندش محمد علیه السلام کرد و فرمود : همانا او
است وصى من وارث من و صندوق علم من، معدن علم و باقر علم است. عرض کردم: یا
بن رسول الله! معنى باقر العلم چیست؟فرمود: زود است که شیعیان خالص من به
خدمتش مراوده کنند و براى ایشان بشکافد علم را شکافتنى. زهرى مى گوید: پس
از این جناب محمد باقر(علیه السلام) را براى حاجتى به بازار فرستاد. چون
برگشت عرض کردم: یا بن رسول الله! از چه روى با اکبر اولاد خود وصیّت
ننمودى؟
فرمود: امامت به کوچکى و بزرگى نیست، رسول خدا(صلى الله
علیه و آله و سلم) این گونه با ما عهد نهاده و در لوح و صحیفه به این گونه
نوشته یافتیم که: دوازده تن مىباشند، نوشته شده بود امامت ایشان و نامهاى
پدران و مادران ایشان. آنگاه فرمود : از صلب پسرم محمّد هفت تن از اوصیاء
بیرون مى آیند که مهدى- صلوات اللّه علیهم از جمله ایشان است.
شیخ
کلینى از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت
فرمود : چون پدرم را وقت وفات رسید، مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: اى
فرزند گرامى! تو را وصیّت مى کنم. با آن چه وصیّت کرد مرا پدرم در هنگام
شهادت خود و گفت که پدرش او را وصیّت کرده بود به این وصیت در وقت وفات خود
که: زنهار ستم مکن بر کسى که یاورى بر تو به غیر از خدا نداشته باشد.
و
نیز امام باقر(ع) فرمود: هنگامى که پدرم لحظات آخر عمر را مى پیمود، مرا
به سینه اش چسبانید و فرمود: (پسر جان ! تو را به همان چیزى که پدرم (امام
حسین علیه السلام) هنگام شهادت به آن وصیت کرد، سفارش مى کنم و آن اینکه:
«یا بنى اصبر على الحق وان کان مرا» اى پسر جان ! در راه حق، استقامت کن،
گرچه تلخ باشد).
و در بحار از بصائر الدرجات نقل کرده که چون آن
حضرت را حالت موت رسید، رو کرد به اولاد خود که در نزدش جمع بودند و از
میانه توجه فرمود به پسرش حضرت امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: اى
محمد! این صندوق را ببر به منزل خود، پس فرمود معلوم باشد که در این صندوق
دینار و درهمى نیست لیکن مملو از علم است.
و در روایت دیگر است که
آن صندوق را چهار نفر حمل کردند و مملو بود از کتب و سلاح رسول الله(صلى
الله علیه و آله و سلم). در روایتی از امام باقر(ع) چنین آمده است: هنگامى
که وقت شهادت امام حسین(ع)، فرا رسید، دختر بزرگش بنام فاطمه (س) را به
حضور طلبید و نوشته اى پیچیده و وصیتى آشکار را به او سپرد، زیرا على بن
الحسین امام سجاد(ع) در آن وقت به سخنى بیمار بود، به گونه اى که گویا در
حال احتضار است. فاطمه(س) آن وصیتنامه را گرفت و بعدا آنرا به برادرش على
بن الحسین(ع) داد. امام باقر(ع) پس از نقل ماجراى فوق فرمود: سوگند به خدا،
آن وصیتنامه و طومار پیچیده به ما رسید. یکى از حاضران پرسید: فدایت گردم،
در آن طومار، چه نوشته شده بود؟ امام باقر فرمود: سوگند به خدا، آنچه از
زمان آدم(ع ) تا پایان دنیا، مورد نیاز انسانهاست در آن وجود دارد و به خدا
احکام حدود و مجازاتهاى مرتکبین جرائم، حتى جریمه خراش ، در آن، ثبت است.