احکام نگاه کردن و حجاب
از اینجا وارد به اصطلاح آیات نگاه و آیات پوشش می شود (1):
«قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر
بما یصنعون » بگو به مؤمنین که چشمها را فرو خوابانند و دامنهای خودشان را
حفظ کنند، این برای آنها پاکتر و پاکیزه تر است، یعنی این دستورهای عفاف
به منظور پاکیزگی داده شده است و خدا داناست به آنچه که شما انجام می دهید. در این آیه مسائل زیادی است که باید بحث بشود.مفسرین راجع به این «یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم » خیلی بحث کرده اند. بعضی
اعتقادشان این است که این دو جمله مربوط به ستر عورت است، چون یکی از
واجباتی که ما در اسلام داریم این است که چه بر مرد و چه بر زن واجب است که
عورت خود را از غیر همسر خود بپوشانند.ستر عورت بر مرد و بر زن هر دو واجب
است. غیر از زن و شوهر که نسبت به عورات یکدیگر محرم هستند، دیگر
هیچ کس نسبت به عورت دیگری محرم نیست.پدر و مادر نسبت به پسر و دختر خودشان
و برادرها سبت به یکدیگر و خواهرها نسبت به یکدیگر محرم نیستند.واجب است
پوشاندن عورت و حرام است نظر کردن به عورت غیر.این از مسلمات دین مقدس
اسلام است. قرآن در اینجا مساله «ذلک ازکی لهم » را بیان می کند، می گوید این دستور باز برای پاک بودن روح شماست، یعنی چه؟ فلسفه
این مطلب این است که اسلام نمی خواهد[در]مردم بیش از آن اندازه ای که
طبیعت از ارضای غریزه جنسی اقتضا می کند موجبات اشتغال خاطر، اشتغال ذهن و
تهییج شهوت را فراهم کند. هر چه را که انسان نمی بیند درباره اش هم نمی اندیشد. مردم
به دلیل اینکه همیشه عوراتشان از یکدیگر پوشیده است-البته در سنت اسلامی
نه در سنت فرنگی-هیچوقت اتفاق نمی افتد که کسی درباره عورت دیگری
بیندیشد.اصلا این امری است «مغفول عنه » ، یعنی هرگز مورد توجه نیست.فکر
انسان، مغز انسان، قلب انسان، اندیشه انسان، مقدس تر و منزه تر از این است
که درباره اینجور مسائل بیندیشد و ضرورتی ندارد که در این باره
بیندیشد.برای اینکه قلبهای شما، فکرهای شما و مغزهای شما پاک باشد که
درباره این جور مسائل نیندیشید که عورت فلانکس اینجور است و عورت دیگری
اینجور است و هرگز چنین چیزی نباشد[اسلام دستور به ستر عورت داده است]و
چقدر هم از این جهت نتیجه گرفته است. نتیجه، همین است که ذهن و فکر
اتباع خودش را همیشه پاک و عالی و برتر از این نگه داشته که در این باره
اساسا بیندیشند، و اصلا در این باره فکر نمی کنند. از جمله سنن بسیار
بسیار ناپسندی که تدریجا در دنیای اروپا رایج شده و می شود و مخصوصا در
شمال اروپا خیلی رایج است و در جاهای دیگر هم دارد رواج پیدا می کند و
افرادی نظیر برتراند راسل این را تشویق می کردند، مساله کشف عورت و مبارزه
با ستر عورت است.راسل در کتابی که در تربیت نوشته و اسم کتابش هم «در تربیت
» است اصرار دارد که باید اساسا مساله ستر عورت از میان برود، و قرآن
اصرار دارد که باید این قضیه محفوظ بماند و مخصوصا این کلمه ای که بعد می
فرماید: «ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون » می خواهد بگوید ما بهتر
می دانیم که این مطلب را بیان می کنیم. پس بعضی معتقدند که این
«یحفظوا فروجهم » یعنی عورت خودشان را از نگاه حفظ کنند، بپوشانند. «یغضوا
من ابصارهم » چشم خودشان را بخوابانند و ببندند، از چه چیز؟ گفته اند
از نگاه کردن به عورتها.ولی ما معتقدیم که این آیه اعم است، هم «یحفظوا
فروجهم » اعم از پوشاندن عورت است و هم «یغضوا من ابصارهم » .این که در
روایتها هم آمده است «هر جا حفظ فرج است مربوط به زناست الا اینجا که مربوط
به نظر است » بعید نیست که مقصود این باشد که در اینجا شامل هر دو هست و «
یغضوا من ابصارهم » تقریبا جزم داریم که اختصاص به نظر به عورت ندارد،
بلکه شاید بیشتر اختصاص دارد به نظر به غیر عورت. «غض » یعنی کم کردن، و
«غض بصر» یعنی کم کردن نگاه و خیره نشدن. (2). در آیه بعد
می فرماید: «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن » متقابلا به
زنان مسلمان هم بگو که عین همین مطلب را رعایت کنند، اگر مقصود عورت باشد
به عورت یکدیگر نگاه نکنند و دامن خودشان را از زنا و یا به قول دیگران از
نگاه کردن دیگران حفظ کنند.هر چه در آیه قبل راجع به غض بصر و حفظ فرج
گفتیم در اینجا هم هست. درباره زنها دستورهای دیگری هم راجع به پوشش
آمده است، می فرماید: «و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن
علی جیوبهن و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن...» که خیلی مفصل است و در جلسه
بعد این قسمت را برای شما بیان می کنم.و صلی الله علی محمد و اله
الطاهرین. بسم الله الرحمن الرحیم ...اعوذ بالله
من الشیطان الرجیم و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا
یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لا یبدین زینتهن
الا لبعولتهن او ابائهن او اباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او
اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او
التابعین غیر اولی الاربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات
النساء و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الی الله
جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون (3). این آیه و آیه قبل
هر دو درباره وظیفه زن و مرد در برخورد با یکدیگر و به علاوه مساله ستر
عورت است.در آیه اول که مربوط به مرد است و در جلسه قبل تلاوت شد، دو فرمان
به مردها داده شده بود:نهی از چشم چرانی کردن و دیگر امر به ستر عورت و یا
به تعبیر بالاتر امر به خودداری از زنا، یعنی حفظ کردن دامن هم از نگاه که
معنایش ستر عورت است و هم از فحشا.پس مردان موظفند هم چشمهای خودشان را از
چشم چرانی نگهداری کنند و هم دامن خودشان را از فحشا نگهداری کنند.آیه ای
که درباره مردهاست کوتاهتر[از آیه مربوط به زنها]است و همین مقدار بیشتر
نیست جز آن که بعد توصیه می کند اینکه ما می گوییم چشمها را از نگاه کردنها
نگهداری کنید و دامنها را از فحشا، خیال نکنید یک کاری است که ما بد شما
را می خواهیم نه، پاکی شما را می خواهیم و خدای شما بهتر می داند و بهتر به
کار شما آگاه است. در آیه دوم که مربوط به زنهاست، عین همین دو
دستور آمده است با همان تعبیر، با این تفاوت که ضمائر، مؤنث است.می فرماید
به زنها هم بگویید که چشمها را از چشم چرانی و از نگاه به آنچه نباید نگاه
کرد حفظ کنند و دامنهای خودشان را، هم از نگاه کردن دیگران و هم از فحشا
حفظ کنند، یعنی همان دستور و همان عبارتی که در مورد مردان آمد. اینجا
دو مطلب باید عرض کنم.این دو مطلب در مورد خانمها، با اینکه هیچ فرقی با
آنچه در مورد مردهاست نمی کند، تا اندازه ای کوچک شمرده می شود:یکی اینکه
برخی زنها شاید اینجور خیال کنند که فقط مردها مجاز نیستند که به زنها نگاه
کنند(حال مطلقا نمی توانند یا از روی ریبه و تلذذ نمی توانند، بعد بحث می
کنیم)، فکر می کنند اگر ممنوع است، فقط مردها از نگاه کردن یا نگاه کردن با
تلذذ و ریبه ممنوعند و دیگر زن چنین ممنوعیتی نسبت به مرد ندارد و حال
آنکه هیچ فرق نمی کند، اگر جایز نیست برای هر دو جایز نیست و اگر جایز است
برای هر دو جایز است، یعنی در همان حد که مرد ممنوع است زن هم در همان حد
ممنوع است.ولی معمولا خیال می کنند که نه، فقط مرد است که نباید چشمش به زن
بیفتد یا از روی تلذذ نباید نگاه کند ولی زن اگر چشمش به مرد افتاد یا هر
جور ورانداز کرد اشکالی ندارد زیرا او زن است که به مرد نگاه می کند! اینطور
نیست، قرآن هیچ فرقی در مساله نگاه میان زن و مرد قائل نیست.البته بعضی از
خانمها به این مساله توجه دارند ولی شاید خیلی از آنان به آن بی توجهند. مطلب
دوم که این را البته بیشتر توجه دارند و شاید قلیلی توجه نداشته باشند این
است که خیال می کنند زن به زن مطلقا محرم است یعنی حتی به عورت زن هم محرم
است، فقط مرد است که نسبت به عورت مرد دیگر نامحرم است ولی زن نسبت به
تمام بدن هر زن حتی نسبت به عورت او، محرم است.البته این را همان طور که
عرض کردم غالبا می دانند که چنین نیست ولی یک اقلیتی خیال می کنند که زن به
زن مطلقا محرم است.اینطور نیست، در مورد عورت، زن هم به زن محرم نیست، حتی
مادر هم به دختر خودش محرم نیست، دختر هم به مادر محرم نیست، خواهر هم به
خواهر محرم نیست. راجع به این دو مطلب، قرآن دستوری که به مرد می دهد
مشابه آن را به زن هم می دهد و دستوری که به زن می دهد مشابهش را به مرد
هم می دهد، ولی برای زنان یک وظیفه دیگری قائل شده است که این وظیفه، دیگر
برای مرد نیست و آن اینکه زن را مکلف کرده است که باید خودش را بپوشاند ولی
مرد را مکلف نکرده است، یعنی این تکلیف متوجه زن است نه متوجه مرد.تعبیر
قرآن این است: «زنان زینت خودشان را نباید آشکار کنند» .البته زینت و لو
جدا هم باشد -مثل یک النگو که در کناری افتاده-مقصود نیست بلکه زینت در
حالی که در بدن است مقصود است چون[آشکار کردن آن]مساوی است با دیدن خود
زن.زنان نباید زینت خودشان را ظاهر کنند، اعم از اینکه از نوع زینتی باشد
که بشود از بدن جدا کرد مثل النگو و یا انگشتر، یا زینتی که چسبیده به بدن
است مثل چیزهایی که به بدن می مالند مانند «گل گونه » به اصطلاح قدیم. زن
زینت خود را نباید ظاهر کند مگر[در دو مورد].دو استثنا در اینجا وجود
دارد:یک استثنا در مورد خود زینت است، یعنی مگر بعضی از زینتها و به تعبیر
قرآن زینت ظاهر (4) ، و استثنای دوم در مورد افراد است:و مگر
برای بعضی از طبقات که در برابر آن طبقات که غیر شوهر او هستند(در مورد
شوهر که محرز است) زن می تواند حتی زینت غیر ظاهر را آشکار کند، و آنها
پدران، پسران، برادرزادگان، خواهرزادگان، فرزندان شوهر[و چند طبقه دیگر
هستند]که استثناها را بعد عرض می کنیم. قبل از اینکه من این آیه را
تفسیر کنم دو مطلب را باید توضیح دهم تا مطلب درست روشن بشود.یک مطلب این
است که چرا زن مکلف شده است که خود را بپوشاند و مرد مکلف نشده است؟پوشش به
عنوان وظیفه زن ذکر شده است نه به عنوان وظیفه مرد؟ سر این امر واضح
و روشن است و آن اینکه زن و مرد نسبت به یکدیگر احساسات مشابه ندارند و از
نظر وضع خلقت هم وضع غیر مشابهی دارند، یعنی این زن است که مورد تهاجم چشم
و اعضا و جوارح و دست و همه بدن مرد است نه مرد مورد تهاجم زن.به طور کلی
جنس نر و ماده در عالم اینطورند، اختصاص به زن و مرد انسان ندارد، جنس نر
در خلقت، «گیرنده » خلق شده است و جنس ماده به عنوان موجودی که مورد تهاجم
جنس نر قرار می گیرد. در هر حیوانی هم که شما نگاه کنید آنکه به سراغ جنس
دیگر می رود همیشه جنس نر است، در کبوتر و مرغ و اسب و الاغ و گنجشک و شیر و
گوسفند [و غیره]اینطور است.در هر حیوانی آنکه وظیفه اش تهاجم است و غریزه
تهاجم به او داده شده جنس نر است، جنس ماده در عین اینکه طالب جنس نر است
ولی به این صورت نیست که او به سراغ جنس نر برود، و به همین دلیل است که در
انسان هم جنس نر است که باید برود و خطبه کند و دختر را خواستگاری کند و
این پسر است که به خواستگاری دختر می رود.خواستگاری کردن پسر از دختر یک
امر بسیار عادی و یک امر بسیار طبیعی و فطری است.این اواخر، کسانی که
ندانسته، یا بگویم تحمیق شده، دم از تساوی حقوق زن و مرد می زنند-و تساوی
را با تشابه اشتباه می کنند و خیال می کنند تفاوت جنس مرد و زن فقط و فقط
در آلات تناسلی آنهاست و هیچ تفاوت دیگری در کار نیست-می نویسند این عجب
عادت بدی شده!چرا پسرها باید به خواستگاری دخترها بروند؟نه، بعد از این رسم
اینجور باشد که دخترها هم به خواستگاری پسرها بروند! اولا این،
مبارزه با قانون خلقت است.اگر قانون خلقت را -آنجا که دو جنسی است-در همه
جاندارها عوض کردید، اینجا هم می توانید عوض کنید.ثانیا این خودش یک امری
است که به این وسیله ارزش جنس ماده بالا رفته است، یعنی جنس نر جوری خلق
شده است که طالب است و باید رضایت او را به دست بیاورد و به همین دلیل جنس
نر همیشه خود را در خدمت جنس ماده قرار می دهد.در بسیاری از حیوانات و از
آن جمله انسان نفقه جنس ماده بر عهده جنس نر است(در حیوانات لا اقل در مدت
بارداری یا در مدتی که جنس ماده روی تخم می خوابد اینطور است).احساسات جنس
نر، جوری آفریده شده است که همین قدر که جنس ماده به همسری او رضایت دهد
جنس نر حاضر است خود را در خدمت او قرار دهد، و اینها بر اساس حکمتهای
بسیار بزرگی در عالم است. «مهر» هم از همین قبیل است.اینکه گفته اند مرد یک چیزی را به عنوان «صداق » قرار بدهد، بر اساس همین اصل و ناموس (5) است،
یعنی زن باید در مقامی خودش را معرفی کند که بگوید این تو هستی که به من
نیاز داری و نه من به تو، و جنس مرد باید در شکلی ظاهر شود که اوست که باید
چیزی به زن نثار کند تا زن در مقابل او «آری » بگوید.مرد باید به او هدیه
ببخشد.قرآن هم صداق را به عنوان «نحله » یعنی یک تعارف بیان می کند.اشتباه
می کنند کسانی که می گویند «مهر» یعنی ثمن، یعنی بها، یعنی پول برای
خرید.نه، قرآن می گوید:این نحله و هدیه است[همان طور که] وقتی شما می
خواهید کسی را راضی کنید به شکلی که نیاز شما را رفع کند، شما به او هدیه
می دهید نه او به شما. تعبیر دیگر قرآن «صداق » است.صداق یعنی چیزی
به علامت اینکه علاقه من علاقه راستین است، صادقانه است، دروغین نیست، برای
شهوترانی نیست، برای همسری است، برای فریب دادن نیست، از روی حقیقت است. اساسا
وضع زن با مرد در اصل خلقت متفاوت است و به همین دلیل این زن است که
خودآرایی می کند برای جلب مرد.مرد هرگز با خودآرایی نمی تواند نظر زن را به
خود جلب کند.زن و زیور، زن و آرایش دو موجود توام با یکدیگرند.زن موجودی
است ظریف و لطیف.در هر جنسی-حتی در غیر انسان هم-جنس ماده همیشه ظریف تر و
مظهر جمال و زیبایی و آرایش است، و وقتی می خواهند فتنه ایجاد نشود، به
آنکه مظهر جمال ست باید بگویند خودت را نشان نده نه به آنکه مظهر خشونت و
قوت است، آن که جلب نظری ندارد، به به آنکه جلب نظر می کند می گویند اسباب
غوایت و گمراهی فراهم نکن. در دنیای امروز[به کار دیگری روی آورده
اند]و البته این یک چیزی است که من به طور قطع و یقین می گویم امری نیست که
دوام داشته باشد و آخر سرشان به سنگ خواهد خورد و به ناموس خلقت برمی
گردند.اینکه زنها کوشش می کنند برای مردنمایی، و بر عکس، پسرها و مردها
کوشش می کنند در جهت زن نمایی و دخترنمایی، یکی از آن هوسهای کودکانه
زودگذر بشر است و بیشتر هم در ناحیه پسرها دیده می شود.این دیگر یک پدیده
مخصوص زمان ماست و از نظر من یک پدیده زودگذر است.خوششان می آید که مثل
دخترها لباس بپوشند و ژستهای آنها را بگیرند، مثل آنها آرایش کنند به طوری
که انسان وقتی برخورد می کند نمی فهمد این پسر است یا دختر، و به قول بعضی
«مطالعات عمیق تری لازم است تا آدم بفهمد این پسر است یا دختر!» .این یک
امری است بر خلاف خلقت و اصول فطرت.بشر از این جور هوسهای احمقانه و
کودکانه زیاد دارد ولی دوام پیدا نخواهد کرد. پس یک مساله این است که
حال که امر دائر بوده است که مرد و زن در معاشرت با یکدیگر آنچه را که
«آزادی مطلق » نامیده می شود نداشته باشند، یعنی به هر شکل با یکدیگر تماس
نداشته باشند، چرا زن مکلف به پوشیدن شده نه مرد؟رازش همین بود که عرض
کردم. مساله دیگر این است که اصل مطلب برای چیست؟چه لزوم و ضرورتی دارد؟چرا باید مساله محرم و نامحرم مطرح باشد؟ چرا باید زن خودش را از غیر محارم خودش بپوشاند؟رمز و سر این مطلب چیست و چه فایده ای دارد؟ اولین خاصیتش خاصیت روانی است، یعنی آرامش روانی. در
هر جامعه ای که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود-عفاف در همین حدود اسلامی
که عرض می کنم-یعنی زنان در خارج دایره ازدواج، خود آرا و خودنما نبودند و
وسیله تهییج مردان را فراهم نکردند و مردان هم در خارج از دایره ازدواج
دنبال لذت جویی و کامجویی به وسیله چشم، دست، لامسه و غیر لامسه نبودند
قلبها و روحها آرام و سالم است، و در هر جامعه ای که بر عکس[این حالت]است
اولین ناراحتی اجتماعی، ناراحتیهای روانی است. گروهی از فرنگیها
گفتند خیر، وقتی زن و مرد از یکدیگر دور باشند ناراحتیهای روانی و عقده های
روانی به وجود می آید.ولی تجربه همین یک قرن گذشته و کمتر از یک قرن گذشته
کاملا ثابت کرد که مساله بر عکس است، به هر اندازه که آزادی در مسائل جنسی
بیشتر است التهاب در افراد زیادتر و بیشتر است چون غریزه جنسی انسان(مانند
چند غریزه دیگر مثل غریزه جاه طلبی، غریزه علم طلبی و غریزه عبادت) صرفا
ظرفیت جسمانی ندارد، ظرفیت روحی هم دارد.غرائزی که صرفا ظرفیت جسمانی دارند
مثل خوردن، دارای یک ظرفیت محدودی هستند.انسان یک مقدار محدود می تواند
غذا بخورد، از آن بیشتر نمی تواند، اگر بگویند باز هم می خواهی، برایش
مجازات است. ولی مالکیت چطور؟مالکیت هم مثل خوردن است؟آیا ظرفیت مالکیت
برای انسان یک ظرفیت محدود است، یعنی اگر انسان مالک صد هزار تومان شد دیگر
روحش هم از مالکیت [سیر می شود؟]نه، وقتی صد هزار تومان را دارا شد می
خواهد دویست هزار تومان داشته باشد، وقتی دویست هزار تومان دارا شد تشنه تر
است برای پانصد هزار تومان، میلیونر که شد تشنه تر می شود برای میلیاردر
شدن، و آنکه از همه مردم دنیا ثروتمندتر است از همه مردم دنیا برای ثروت
تشنه تر است. جاه طلبی چطور؟آن هم همین طور است.یک آدمی که هیچ چیز
ندارد، برای اینکه رئیس یک انجمن بشود دلش[لک] می زند ولی آیا رئیس انجمن
که شد دیگر ظرفیتش پر می شود و می گوید همین کافی است؟نه، بعد دلش می خواهد
توسعه بیشتری پیدا کند، شهردار یک منطقه یا یک شهر کوچک بشود، بعد، از آن
بالاتر[را می خواهد].اگر به یک نفر تمام دنیا را بدهند و بگویند تو سلطان
جمیع عالم هستی، باز دغدغه بیشتری دارد که آیا می شود یک کره دیگری را هم
تصاحب کنیم و بر آن کره هم حکومت کنیم؟ غریزه جنسی انسان هم همین طور است... (6) پی نوشت ها: 1-
آیاتی که می خوانیم، آیات پوشش است.این را عرض کنم که ما یک سلسله آیات در
سوره احزاب داریم مربوط به زنان پیغمبر که در اصطلاح فقه و حدیث، آنها را
«آیات حجاب » می نامند، و مخصوص زنان پیغمبر است و دستور خاصی راجع به آنان
است. این آیات[سوره نور]در اصطلاح فقه و حدیث به نام آیات حجاب معروف
نیست، ولی در این آیات دستور پوشش زن در مقابل مرد و همچنین دستور ستر
عورت، هم برای زن و هم برای مرد بیان شده است. 2- من درباره «غض » و
«غمض » و فرق آنها در کتابی که در همین زمینه به نام مساله حجاب نوشته ام
بحث مفصل کرده ام و دیگر در اینجا تکرار نمی کنم. 3- نور/31. 4- حال اینکه مقصود از «زینت ظاهر» چیست بعد عرض می کنیم. 5- [به معنی قانون]. 6- [نوار بقیه بیانات استاد شهید متاسفانه در دست نیست.] مرتضی مطهری - آشنایی با قرآن:جلد چهارمآیات پوشش