حجاب قانون است یا هنجار؟
پاسخ
بهتر است که سؤال شما را به این ادعا بر گردانیم که: در آیات قرآن نشانی ازتعیین مجازات برای بی حجاب دیده نمی شود و علاوه در تاریخ اسلام هم اثری از مجازات افراد بی حجاب و یا بد حجاب توسط پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه ی معصومین، یافت نشده است.
اما باید بگوئیم که : این دو ادعا از چند جهت مورد اشکال است:
اولاً: نیافتن موردی برای مجازات دلیل بر نبودن حکم شرعی در رابطه با بی حجابی یا بدحجابی نیست زیرا اینگونه نیست که همه احکام شرعی و نیز مجازات هایی که از ناحیه شرع برای متخلفین در نظر گرفته می شود در قرآن آمده باشد. بلکه عمده احکام مستفاد از سیره و سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ است که خود تفسیر واقعی آیاتند و سنت هم به عنوان یک منبع شرعی بالاتفاق از حجیت برخوردار است.
ثانیاً: اگر نبودن حکم مجازات بی حجاب در قرآن، دلیل عدم جواز مجازات بی حجاب در جامعه اسلامی است، پس مجازات روزه خوار و... نیز نباید مستند شرعی داشته باشد درحالی که چنین چیزی نیست.
ثالثاً: حکم مجازات بی حجاب و بدحجاب به مقتضای دلالت آیه شریفه«اِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[1]مبنی بر حرمت شرعی اشاعه فحشا و ثبوت مجازات دنیوی و اخروی برای مرتکب آن، و با توجه به آنکه مخالفت حکم خداوند در هیئت بی حجابی از مصادیق بارز فحشا است، حکم مجازات دنیوی بی حجاب[2]، ثابت است.[3]
رابعا: در حوزه تبیین های خرد (نه کلان) از رفتار منحرفانه رویکرد عرضه و تقاضا از اهمیت خاصی برخوردار است و شواهدی از متون دینی آن را تائید می کند.
این رویکرد، رابطه منحرفانه و کجروانه را به صورت بازار عرضه و تقاضا تصویر می کند و فرد کجرو را در جایگاه «عرضه کننده» می نشاند، یعنی فرد منحرف و آسیب ساز را شاخص بخش «تقاضا» و بزه دیده (کسی که از رفتار انحرافی آسیب می بیند) را شاخص بخش «عرضه» قلمداد می کند؛ بدین معنا که آنچه فاعل حقیقی کجروی در بازار جرم و کجروی دارد، صرفاً آمادگی و انگیزه و گاه ابزار لازم برای این کار است؛ در مقابل، آنچه فرد بزه دیده عرضه می دارد، آسیب پذیر نمایاندن خود و ایجاد این باور در فرد منحرف است که می تواند انگیزه و توانمندیش برای هنجارشکنی را به فعلیت برساند.
برای مثال در حوزه روابط بین مرد و زن، به طور قطع هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که در این مورد کاملاً فاقد هنجار و قواعد رفتاری باشد. نقض این هنجارها نیز بسته به اهمیت هنجار نقض شده، واکنش متناسب با خود را در پی خواهد داشت. برطبق نظریه عرضه و تقاضا، در راستای حفظ هنجارها، حریم ها و ارزش های حاکم بر جامعه و نیز به دنبال راهکارهایی برای کاهش یا حذف انحرافات علاوه بر اینکه مجازات متوجه فرد منحرف میشود، شخص بزه دیده هم (که در این موارد معمولاً جنس زن است)، از این سرزنش و سیاست در امان نمیباشد، چرا که او هم صرفاً منفعل نبوده است. چون زنان به علت مطلوبیت های طبیعی که خواه ناخواه در ظاهر و جسم خود، در نظر مردان دارند و نیز به علت مطلوبیت ها و جذابیت هایی که می توانند آگاهانه یا ناآگاهانه (براساس تربیت نادرست) به رفتار خود در منظر مردان ببخشند، در بخش عرضه قرار می گیرند. این در حالی است که در وضع عادی، جذابیت ها و مطلوبیت های مردان برای زنان از سنخ امور ظاهری و جنسی نیست و از این لحاظ آنان عرضه کننده نیستند بلکه متقاضی هستند.
بنابراین، هرقدر این اقسام زیبایی ها از جانب زنان، بیشتر در دسترس مردان باشد، به معنای عرضه بیشتر آن ها در برابر انظار متقاضیان است. اقتضای چنین وضعی، بیانگر این پیام (هرچند معمولاً ناخواسته) از جانب زنان بالقوه بزه دیده به مردان بالقوه کجرو است که آن ها به راحتی به این نوع زنان دسترسی پیدا کنند. در این صورت امکان نقض هنجار سهل تر و کم هزینه تر می گردد. آنچه در این میان مانع بروز کنش کجروانه می شود، یکی هزینه بالای کجروی به علت مجازات سنگین قانونی یا اجتماعی و دیگری، کاهش آگاهانه یا ناآگاهانه عرضه از طریق وجود الگوهای رفتاری صحیح در میان زنان است و یکی از راه های کاهش عرضه، رعایت حجاب به معنای عام آن (پوشش اندام و زباندار نبودن رفتار) است، چرا که فرصت های هنجارشکنی را از دست کجروان می گیرد.
پرواضح است که اعتبار گزاره های دینی اسلام، از اعتقاد به مبدأ وحی نشأت می گیرد، اما اطلاع از نظریاتی که حاصل تلاش و کاوش عقل بشری برای حل مشکلات زندگی و اصلاح راه های رفته است، می تواند به فهم بهتر و روشنتر گوهرهای گران بهایی که منبع وحی در اختیار دینداران قرار داده، کمک شایان نماید.
محدود شدن تقاضا و عرضه در قرآن:
محدود شدن تقاضا
خداوند متعال در آیه30 / نور ، تکلیف مرد نامحرم را در عرصه اجتماع و به
هنگام برقرار کردن ارتباط با زن نامحرم مشخص ساخته است. در این آیه خداوند
متعال به پیامبر اکرم (ص) دستور می دهد که به مردان مؤمن ابلاغ کند که از
خیره شدن به زنان بپرهیزند و دامان خود را از گنـاه حفظ کننـد. (یـا بر طبق
تفسیر دیگری، فرج خـود را از دیـدگان دیگران بپوشانند.) [iv]
محدود شدن عرضه
زنان مؤمن همچون مردان باید نگاه خویش را کنترل نمایند. اما آن ها علاوه بر
این تکلیف مشترک، موظف به انجام تکالیف دیگری نیز هستند. این تفاوت و
تکلیف اضافی، نه از روی تبعیض ناروا بین زن و مرد است بلکه متناسب با تفاوت
ذاتی این دو جنس است. مرد متقاضی است و همواره از طریق دیدن به دامن خطا
می افتد، بر خلاف زن که چنین نیست. خطای زن در نحوه عرضه زیبایی های خویش
است که همان خودنمایی و جلب نظر است؛ از این رو، شارع مقدس با تشریع حجاب
در نظر داشته که عرضه، به حیطه خاصی (محیط امن خانواده) محدود شود. محدودیت
عرضه، در اصل موجب محدود گشتن تقاضا می گردد. زیرا زنان با رعایت و حفظ
حجاب، خود را از هوس بازی های مردان در امان نگه می دارند و می توانند
آزادانه در جامعه حضور پیدا کنند، بدون اینکه مورد اذیت و آزار قرار بگیرند
و خود را به راحتی و ارزان در عرضه تماشای مردان قرار دهند، و به تعبیر
دیگر با پوشش شخص زن شخصیت او حفظ می شود و با بزک شدن شخص او شخصیتش
پایمال خواهد شد.
گستره ی مفهوم حجاب:
1)- پوشش
قرآن در این زمینه می فرماید:
«یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن»[v]، «و زیور خویش آشکار نکنند، مگر آنچه پیداست و سرپوش های خویش بر گریبان ها بزنند.» در فراز انتهایی این آیه، دستور دیگری به عنوان مکمل حجاب شرعی ذکر شده است: «و پای به زمین نکوبند که زیورهای مخفیشان دانسته شود.» زنان عرب معمولاً خلخال به پا می کردند و گاه برای آن که بفهمانند که زینتی قیمتی به پا دارند، پای خود را محکم به زمین می کوبیدند. مضمون این نهی را می توان توسعه داد وهر آنچه عرضه و خودنمایی زن تلقی می شود، مانند استعمال عطرهای تند و آرایش در چهره را می توان ممنوع دانست.
موارد استثنائی
البته در جایی که تقاضایی نباشد، منطق حکم می کند که این حکم لغو شود،
چنانچه در ادامه فرازی از این آیه ذکر گردیده است. این موارد استثنائی،
گاهی در جانب تقاضا یعنی مرد و گاهی در جنبة عرضه، یعنی زن قرار دارد که به
اجمال شامل موارد ذیل می گردد:
ـ مردانی که احتیاج به زن نـدارند؛ «و زیور خـویش آشکار نکنند مگر ... مردان طفیلی که حاجت به زن ندارند.»[vi]
مقصود از مردان طفیلی، قدر مسلم دیوانگان و افراد ابله است که به علت عدم
درک زیبایی های زنان در زمینه امور جنسی اساساً در خارج از دایره تقاضا
قرار دارند.
ـ کودک نابالغ؛ «کودکانی که از راز زنان آگاه نیستند (یا بر کام جویی از زنان توانا نیستند).»[vii]
ـ زنان پیر؛ «و زنان قاعده و بازنشسته که امید ازدواج ندارند، باکی نیست که
جامه خویش ]یعنی روسری و چهارقد[ را بر زمین نهند ]البته[ در صورتی که خود
را به زیوری نیاراسته باشد و قصد خودنمایی نداشته باشند؛ و اگر از این نیز
خودداری کنند برایشان بهتر است.»[viii]
این آیه را می توان به عنوان استثنایی دیگر بر حکم حجاب دانست و فلسفه آن
این است که این زنان به طور عادی، چیزی برای عرضه ندارند و رغبت و تقاضایی
نسبت به آنان وجود ندارد؛ از این رو، وجوب حجاب (لزوم پوشانیدن سر در حضور
نامحرم) از آنان برداشته شده است؛ ولی همان گونه که در آیه تصریح شده این
رخصت مشروط به این است که قصد عرضه و خودنمایی در کار نباشد. دستور کلی
اخلاقی که در انتهای آیه آمده، مبنی بر ترجیح داشتن رعایت عفاف در هر حالی
و در هر سنی، بیانگر توجه بیشتر شارع به جنبه عرضه و سالم نگه داشتن
اجتماع از زمینه های انحراف است.
ـ«والذین
یُؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتاناً و اثماً
مبیناً یا ایها النبّی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من
جَلابیبهنَّ ذلک أَدنی اَن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماًـ لئن
لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّک
بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلاً.»[ix]«آنان
که بدون جهت مردان و زنان با ایمان را آزار می رسانند، بهتان و گناه بزرگی
مرتکب می شـوند. ای پیـامبر به همسـران و دختـرانت و بـه زنـان مؤمنیـن
بگو که روسری های خویش را به خود نزدیک سازند (خود را با آن ها بپوشانند).
این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند بهتر است و خدا
آمرزنده و مهربان است. اگر منافقان و بیماردلان و کسانی که در شهر نگرانی
ایجاد می کنند از کارهای خود دست برندارند، ما تو را علیه آنان خواهیم
برانگیخت؛ آن گاه فقط مدت کمی در مجاورت تو خواهند زیست.»
این آیات به خوبی صحنه بازار جرم و انحراف را تصویر می نماید. ظاهراً چنان
که برخی مفسرین گفته اند، گروهی از منافقین و افراد منحرف در اوایل شب که
هوا تازه تاریک می شد، در کوچه ها و معابر مزاحم زنان (اکثراً کنیزان) می
شدند؛ برای مقابله با این پدیده دو راهکار در پیش روی جامعه قرار داده شده
است که هر یک در جای خود اهمیت دارد:
- رعایت حجاب در خارج از منزل؛ زیرا از این طریق زنان نجیب و عفیف یعنی
کسانی که قصد عرضه خود را ندارند، شناخته می شوند و بیماردلان از اینکه چشم
طمع به آنان ببندند و آنان را مورد اذیت قرار دهند، چشم می پوشند.
- برخورد فیزیکی و کاربرد زور و اجبار علیه افراد خاطی و منحرف؛ خداوند در
این آیه، افراد مزاحم و بیماردل را به حمله و حرکت شدید پیامبر (ص) علیه
آنان و حتی تبعید از جامعه پاک اسلامی تهدید می کند.
نکته مهم دیگر در این باب، مقدم داشتن راهکار فرهنگی است که کانون آن را
کنترل بزه دیدگان احتمالی و آماج های جرم و انحراف بر رفتار خود و محافظت
آنان از خود در برابر افراد آماده ارتکاب انحراف و جرم تشکیل می دهد. این
تقدم در ذکر راهکارها در آیه شریفه، هرچند تقدم زمانی استفاده از راهکار
اولی بر راهکار دوم را نمی رساند، ولی می تواند بیان کننده ی تأکیـد و
اهمیت بیشتر در نظر شارع مقدس باشد.
2)- گفتار
قرآن در این باره می فرماید:
ـ «یا نساء النبی لستن کاحدٍ من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قبله مرض و قلن قولاً معروفاً.»،[x]
«ای زنان پیغمبر، شما اگر پرهیزکار باشید، همچون سایر زنان نیستید؛ مواظب
باشید که در سخن، نرمش زنانه و شهوت آلود به کار نبرید که موجب طمع
بیماردلان گردد؛ به خوبی و شایستگی سخن بگویید.»
خودداری از سخن گفتن به شیوه تحریک آمیز، شـاخصه دیگر حجاب است. در این آیه
با صرف نظر از اینکه روی سخن با زنان پیامبر (ص) است، به خوبی نشان داده
شده مردانی که احتمال انحراف در آن ها وجود دارد، آنچه در نزد آنان است،
آمادگی درونی و تقاضا است، اما طرف دیگر قضیه این است که درعرصه اجتماع
آنچه مایه گسترش این بیماری و خارج شدنش از حالت درونی و باطنی به حالتی
بیرونی و عملی می شود، عدم رعایت محدودیت ها در ناحیه ی عرضه می باشد.
بخشی از آیه 53 همین سوره، نیز همین مضمون را با بیانی دیگر تأکید و تقویت
می کند؛ آنجا که خداوند به مسلمانان توصیه می کند که اگر از زنان پیامبر
(ص) درخواستی دارند، خواسته خود را از پشت حجاب و پرده ای و بدون داخل شدن
در منزل مطرح کنند: «وَ اذا سألتموهنَّ متاعاً فاسئَلوهنَّ مِن وراءِ
حجابٍ»؛ سپس به علت این توصیه اشاره می فرماید: «این برای پاکیزگی دل شما و
دل آنان ]زنان پیامبر[ بهتر است.» «ذلک اطهر لقلوبکم و قلوبِهنَّ» از مقدم
داشتن «لقلوبکم» یعنی دل شما مردان، بر «قلوبهن» یعنی دل زنان پیامبر (ص)،
شاید بتوان استنباط کرد که آمادگی برای انحراف قلبی که مقدمه انحراف عملی
است، از راه شنیدن صدای جنس مخالف، در مردان بیشتر و قوی تر است لذا خداوند
تکلیف بیشتری را متوجه زنان کرده و آنان را به پوشاندن خود از دیدگان
نامحرمان و محافظت خود از طریق حفظ حریم در رفتار و سخن واداشته است.
3)- رفتار
قرآن در این زمینه می فرماید:
ـ «قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن.»،[xi] «و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش را ببندند.»
ـ«وَ قرن فی بیوتکن ولاتبرجن تبّرج الجاهلیة الاولی»[xii]،
«و در خانه های خویش قرار گیرید و مانند دوران جاهلیت نخستین، به خودنمایی
و خودآرایی از خانه خارج نشوید.» این آیه نیز چنان که از سیاق آن پیداست،
بر روی خارج شدن زنان پیامبر (ص) از منزل، همراه با عرضه خود به نامحرمان،
حساسیت به خرج داده است. البته مقصود از آن حبس کردن زنان ایشان در منزل
نیست، چرا که تاریخ اسلام گواه آن است که سیره معمول پیامبر (ص) بر چنین
رفتاری استوار نبوده است و نیز فقط حفظ پوشش مراد نیست، بلکه خودنمائی در
تمام صور و شیوه هایش، اعم از نوع نگاه و رفتار مورد نظر است.
نتیجه اینکه: از ملاحظه آیات قرآن به دست می آید که در قرآن بیش از همه بر حفاظت زنان از خود در پوشش، رفتار، سخن و ...، و تأثیر آن در پیشگیری از وقوع انحراف در مرحله عمل (و حتی در مرحله نیت و خطورات ذهنی) تأکید شده و فقط در یکی از این آیات به راهکار کنترل از طریق اعمال زور و سیاست های بازدارنده راهنمایی شده است. همین امر به ما نشان می دهد که در یک جامعه اسلامی، برابر تعالیم دینی و نتایج تحقیقات جدید علمی، در امر کنترل انحرافات اجتماعی و اخلاقی در روابط زن و مرد، نقطه تأکید باید بر مقاوم سازی بزه دیدگان (زنان) در برابر افراد آماده جرم و انحراف و کنترل عرضه در برابر افراد متقاضی، از طریق کار فرهنگی سنجیده و بلند مدت در زمینه ترویج معنای صحیح حجاب صورت گیرد[xiii]، و البته همانطوری که بیان شد نباید اینگونه تلقی کرد که در دو حوزه ی عرضه[xiv] و تقاضا[xv]، اعمال زور از هیچ جایگاهی برخوردار نیست.
خامسا: همانگونه که معلوم گشت بی حجابی از محرمات الهی محسوب می گردد و طبق قاعده هر فعل حرامی قابل تعزیر است و تعزیر نیز با نظرِ حاکم است، یعنی از دیدگاه فقهی حاکم شرع می تواند برای جلوگیری از گسترش محرمات الهی و بالخصوص بی حجابی، مجازات وضع کند و لو اینکه این مجازات در زمان پیامبر(ص) اعمال نگشته باشد. البته اینکه چرا پیامبر(ص) در مورد بی حجابی مجازات تعزیر را اعمال نکرده است ،میتواند خود موضوع تحقیق جداگانه ای گردد، آیا زمینه برای اجرای این کار وجود نداشته است ؟ یا جامعه ی آنروز بگونه ای بوده که نیازی به اعمال مجازات نبوده است و در واقع جرمی از این دست در آن دوران انجام نمی شده است و بعبارت دیگر به جهت شرائط فرهنگی حاکم بر آن روزگار زنان خود را موظف می دیدند که حجاب را رعایت کنند.
بهر حال نمی توان به جهت فقدان نص شرعی بر مجازات معین در باب حجاب مثل آنچه که در قصاص آمده است، عدم شرعی بودن مجازاتهای حکومتی و اجتماعی بودنِ حکم حجاب را استنباط کرد، زیرا اصلا حجاب در ارتباط با دیگران معنا پیدا می کند و از این جهت، شان اجتماعی آن تحقق می یابد.
نویسنده ای در این باب می گوید: مسئلة حجاب زن اگر در ارتباط با خودش باشد (در منزل، با محارم، در تنهایی و...) دخالت در آن شرعاً بی وجه و عقلاً نامعقول است و ورود دولت در این حدود نیز به نظام توتالیتری منجر می شود. اما از آنجا که مسئلة حجاب در ارتباط با دیگران موضوعیت داشته و تأثیر و تأثر و تبعات جدی بر آن بار است، بی توجه بودن قانون مداران و جامعه نسبت به آن معقول نیست.[xvi][1]. نور / 19.
[2]البته علامه ی طباطبایی در تفسیر گراسنگ المیزان ج 15 ذیل این آیهی شریفه میفرماید: قوله تعالی : « إن الذین یحبون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا ... اگر این آیه با آیات راجع به افک نازل شده باشد و متصل به آنها باشد و مربوط به نسبت زنا به مردم دادن و شاهد نیاوردن باشد ، قهرا مضمونش تهدید تهمت زنندگان است ، چون افک از مصادیق فاحشه است ، و اشاعه آن در میان مؤمنین به خاطر این بوده که دوست میداشتند عمل زشت و هر فاحشهای در بین مؤمنین شیوع یابد.پس مقصود از فاحشه مطلق فحشاء است ، چون زنا و قذف و امثال آن ، و دوست داشتن اینکه فحشاء و قذف در میان مؤمنین شیوع پیدا کند ، خود مستوجب عذاب الیم در دنیا و آخرت برای دوست دارنده است.و بنابر این ، دیگر علت ندارد که ما عذاب در دنیا را حمل بر حد کنیم ، چون دوست داشتن شیوع گناه در میان مؤمنین حد نمیآورد ، بله اگر لام در الفاحشة را برای عهد بدانیم ، و مراد از فاحشه را هم قذف تنها بگیریم ، و حب شیوع را کنایه از قصد شیوع و خوض ودهن به دهن گرداندن قذف بدانیم ، در آن صورت ممکن است عذاب را حمل بر حد کرد.
ولی سیاق با آن نمیسازد.علاوه بر این قذف به مجرد ارتکاب حد میآورد ، و جهت ندارد که ما آن را مقید به قصد شیوع کنیم ، و نکتهای هم که موجب این کار باشد در بین نیست.ترجمة المیزان ج : 15 ص : 133.134
اما در مقابل گرهی از مفسرین معتقدند:
" آنها عذاب دردناکی در دنیا دارند" ممکن است اشاره به حدود و تعزیرات شرعیه ، و عکسالعملهای اجتماعی ، و آثار شوم فردی آنها باشد که در همین دنیا دامنگیر مرتکبین این اعمال میشود ، علاوه بر این محرومیت آنها از حق شهادت ، و محکوم بودنشان به فسق و رسوائی نیز از آثار دنیوی آن است.و اما عذاب دردناک آخرت دوری از رحمت خدا و خشم و غضب الهی و آتش دوزخ میباشد.
تفسیر نمونه ج : 14 ص : 404
با این حال باید توجه داشت که این آیه عذاب دنیوی را برای کسانی قرار داده است که اشاعه ی فحشاء می کنند ،و اگرچه واژه فاحشه به لحاظ مفهوم لغوی منحصر به انحرافات جنسی و آلودگیهای ناموسی نیست و به معنای مطلق رفتار وگفتار زشت ،می آید اما برای استدلال به این آیه باید بی حجابی بگونه ای باشد که از مصادیق اشاعه ی فحشاء محسوب گردد نه فحشاء.
[3]برای آگاهی بیشتر رجوع شود به مقاله ی بی حجابی و مبنای حکم مجازات، علیرضا عظیمی فر
[iv]نور،30«قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم اِنّ الله خبیر بما یصنعون.»
[v] همان، 31.
[vi]همان.
[vii]همان.
[viii]همان، 61.
[ix]- احزاب، 60-58.
[x]- همان، 33.
[xi]نور، 31.
[xii]احزاب، 33.
[xiii]برای آگاهی بیشتر رجوع شود به :
مقاله ی بدحجابی در نگرش جامعه شناختی ، مهدی صفار دستگردی، فصلنامه کتاب زنان /شماره 22
سلیمی، علی؛ داوری، محمد: «جامعه شناسی کجروی»، کتاب اول، پژوهشکده حوزه دانشگاه، قم، 1380.
لیتل، دانیل: «تبیین در علوم اجتماعی»، عبدالکریم سروش، مؤسسه فرهنگی صراط، چ اول، 1373.
پرسش ها و پاسخ های برگزیده، ص 168 نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، انتشارات پارسایان، چ اول، 1382 ش.
المیزان، طباطبایی، سیدمحمدحسین، ج 16، 361 و ج 15، ص 120-125، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1362 ش.
جواهرالکلام، محمدحسن نجفی، داراحیاء التراث العربی، کتاب النکاح، ج 9، ص 75.
اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، ص 245، چاپ دارالکتب العلمیه، چاپ 1402 و نیز تفاسیر معتبر.
مسئله حجاب، مطهری، مرتضی، انتشارات صدرا، چاپ 53، آذر 1379 ش.
تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ شانزدهم، تاریخ نشر، 1378 ش، ج 17
[xiv]رجوع شود به بیانی که در باره ی سوره ی نور / 19، داشتیم.
محمد منصورنژاد، مسئلة زن، اسلام و فمینیسم، تهران، برگ زیتون، 1381، ص 104[xvi]