کلام امام - خطبه 86 نهج البلاغه
عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَکَرَ فَاسْتَکْثَرَ وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلًا وَ سَلَکَ سَبِیلًا جَدَداً قَدْ خَلَعَ سَرَابِیلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِهِ فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَکَةِ أَهْلِ الْهَوَى وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِیحِ أَبْوَابِ الْهُدَى وَ مَغَالِیقِ أَبْوَابِ الرَّدَى قَدْ أَبْصَرَ طَرِیقَهُ وَ سَلَکَ سَبِیلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ وَ اسْتَمْسَکَ مِنَ الْعُرَى بِأَوْثَقِهَا وَ مِنَ الْحِبَالِ بِأَمْتَنِهَا فَهُوَ مِنَ الْیَقِینِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِی أَرْفَعِ الْأُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ کُلِّ وَارِدٍ عَلَیْهِ وَ تَصْیِیرِ کُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ کَشَّافُ عَشَوَاتٍ مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلَاتٍ دَلِیلُ فَلَوَاتٍ یَقُولُ فَیُفْهِمُ وَ یَسْکُتُ فَیَسْلَمُ قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِینِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَکَانَ أَوَّلُ عَدْلِهِ نَفْیَ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ یَصِفُ الْحَقَّ وَ یَعْمَلُ بِهِ لَا یَدَعُ لِلْخَیْرِ غَایَةً إِلَّا أَمَّهَا وَ لَا مَظِنَّةً إِلَّا قَصَدَهَا قَدْ أَمْکَنَ الْکِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ یَحُلُّ حَیْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ یَنْزِلُ حَیْثُ کَانَ مَنْزِلُهُ وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلٍ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤَمِّنُ (النَّاسَ) مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الْآیَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ فَأَیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ بَلْ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَةُ نَبِیِّکُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ (وَ أَعْلَامُ الدِّینِ) وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ الْعِطَاشِ أَیُّهَا النَّاسُ خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ صلى الله علیه واله و سلم إِنَّهُ یَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِمَیِّتٍ وَ یَبْلَى مَنْ بَلِیَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِبَالٍ فَلَا تَقُولُوا بِمَا لَا تَعْرِفُونَ فَإِنَّ أَکْثَرَ الْحَقِّ فِیمَا تُنْکِرُونَ وَ اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ أَنَا هُوَ أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ وَ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَ فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَ لَا یَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الفکر
و منها حَتَّى یَظُنَّ الظَّانُّ أَنَّ الدُّنْیَا مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِی أُمَیَّةَ تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَهَا وَ لَا یُرْفَعُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ سَوْطُهَا وَ لَا سَیْفُهَا وَ کَذَبَ الظَّانُّ لِذَلِکَ بَلْ هِیَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِیذِ الْعَیْشِ یَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً ثُمَّ یَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً
ترجمه بنیاد نهج البلاغه:: نشانه های بندگان وارسته
بندگان خدا، بیتردید از محبوبترین بندگان خدا بندهای است که خدا او را در تربیت نفس کمک کند، پس اندوه مقدّس را مونس خود سازد و لباس خداترسی درپوشد، پس دلش در پرتو چراغ هدایت روشن شود و ساز و برگ روزی که بر او دررسد آماده سازد، پس مرگی را که دور انگارند نزدیک بیند و سختیهای ترک گناه را آسان گیرد، با دیده بصیرت بنگرد پس بینش و بینایی یابد، به یاد خدا باشد و همواره یاد خدا زندگیش را فراگیرد، و از آب شیرین و گوارای دانش و فرهنگ الهی و دین حق نوشد که ورودگاهش آسان است، پس با همان نوش اوّل سیراب و سرشار گردد و راه مستقیم هدایت را پیش گیرد. آری، بندگان محبوب خدا جامه هوس دریده و دل از همه شسته و تنها به یک دلارام دل سپرند. پس، از کور دلی و همسویی بلهوسان رسته، گنج هدایت و قفل مهلکه گشته، آگاهانه راه خود را یافته و سپس قاطعانه آن را پیموده، خطّ روشن خود را از میان کژ راههها شناخت ه و از غوغای امواج خروشناک لغزشها سلامت به ساحل رسیده. آری، او از میان همه دستاویزها، به محکمترین و مطمئنترینِ آنها که راه خدا و اطاعت اوست دست یازیده و آن را فراچنگ آورده است. پس او به مرحله عالی یقین رسیده و حقایق دین برای او چون خورشید درخشیده است. او براستی خود را وقف اهداف الهی کرده و در خطیرترین موقعیّتها قرار گرفته که پاسخگویی به مشکلات و پرسشهاست. او مسائل فردی و اجتماعی را بر مبانی دین تطبیق دهد و دستور الهی را اعلام کند. او چراغ تاریکیها، آشکار کننده راه از چاه، کلید درهای بسته، و مشکل گشا و راهنمای گمگشتگان در بیابانهای سرگردانی است. سخن که گوید آگاهی افزاید، و سکوت او سلامت و امنیّت آرد. او براستی برای خدا خالصانه قدم بردارد و بیریا عبادت و اطاعت کند، و خدا نیز او را از ویژگان خود سازد. و در یک کلمه چنین باید گفت که او از گنجهای دین الهی و لنگرهای زمین است که مجسّمه عدالت گشته و نماد نخستین عدالت او کشتن دیو هوس است. حق گو و حق شناس، و در عمل حق گرا و حق گزار است. هیچ هدف خیری نیست که آهنگ آن نکند و در راه تحقّق آن گام نزند. حتّی آنجا که گمان خیری داشته باشد، آن را وانگذارد و اقدام کند. بیتردید زمام امور خویش را به کتاب الهی سپرده، پس پیشوا و امام او قرآن است. گوش به فرمان اوست و زندگی خود را بر اساس دستور او تنظیم کند.
دو چهرگان
چهره دیگر از بندگان، کسی است که خود را دانا و دانشمند نامد در حالی که نه چنین است، بلکه مجموعهای از نادانی جاهلان و گمراهی گمراهان را فراهم آورده و برای مردم دامهای نیرنگ و دروغ نهاده است. کتاب خدای را به رأی و نظر خود تفسیر میکند و هوسهای خود را در پوشش حق بیان میدارد. مردم را از بلایای عظیم رستاخیز ایمن انگارد و گناهان بزرگ را کوچک و حقیر نماید. گوید که از شبههها پرهیز کند، ولی در عمل بدان در افتد. نیز گوید که از بدعتها دوری کند، در حالی که در متن آنها منزل گزیند. پس چنین کسی سیمایی انسانی ولی دلی حیوانی دارد، نه راه هدایت را شناسد که در آن گام نهد و نه درِ گمراهی را داند که آن را بربندد. پس او مردهای است در بین زندگان. پس به کجا میروید و شمایان را به کدامین راه میبرند، و سر از کجا درخواهید آورد، و کی باز خواهید گشت در حالی که پرچمهای حق در اهتزاز، و نشانههای هدایت بر فراز، و گل دستههای ایمان پابرجا. پس سرگردانی چرا بلکه باید گفت چرا در کوری گمراهی بسر میبرید در حالی که دودمان پیامبرتان در میان شمایند که براستی زمامداران برحق، و رهبران عدالت و تقوی، و زبان راستیاند. پس آنان را به دل - که از نظر قرآن برترین و مقدّسترین جایگاه است - دوست بدارید و چون شتران تشنه از چشمهسار وجودشان بهرهور گردید. ای مردم، این پیام را از خاتم پیامبران بشنوید که فرمود: «بیشک هر که از ما بمیرد براستی که نمرده است و چون مردگان، غبار پوسیدگی و فنا نپذیرد». پس در باره ما نادانسته سخن مگویید، که بیشترین حقایق در زیر ابر سیاه انکارهای شماست. و پوزش مرا بپذیرید در باره مظلومی که حقّ او را نشناختید و اگر جبران نکنید، به عذاب الهی دچار شوید. من شما را هشدار دادم تا لااقل در باره شما قصوری نکرده باشم. آری، من همان مظلومم. مگر من در میان شما به قرآن که همان گران سنگ بزرگ است عمل نکردم و اهل بیت، آن گران سنگ مظلوم را برایتان به یادگار ننهادم آری، پرچم ایمان را در جمعتان بر افراشتم، و مرزهای حلال و حرام را بیان کردم، و خوشبختی را با دادگریم به شما هدیه نمودم، و با گفتار و کردارم خیر و خوبی را به ارمغان آوردم، و اخلاق عالی انسانی را عملًا در دیدگاهتان نهادم. پس دیده و اندیشه خود را در بیکران دریایی که هرگز ژرفای آن را نبینید، رها مکنید و خود را به رنج و تعب میفکنید.
و از همین خطبه در باره بنی امیّه است
بنی امیّه چنان مردم را به زنجیر کشیدند که گروهی پنداشتند دنیا چون شتر
زانوبستهای رام و در اختیار آنهاست که شیرش را بدانان بخشد، و زلال
چشمهسارش را به کامشان ریزد، و تازیانه و شمشیرش را از سر و دوش آنان
برنگیرد نه چنین است، که این پندار، دروغ و باطل است. کوتاهی روزگار بنی
امیّه چون جرعهای شیرین است که یک لحظه نوشند و سپس همه آن را برگردانند و
به دور ریزند.
ترجمه استاد دشتی:: - برخی از شارحان گفتند که این خطبه در شهر کوفه ایراد شد -
1 معرّفی بهترین بنده خدا - الگوی انسان کامل -
ای بندگان خدا همانا بهترین و محبوبترین بنده نزد خدا، بندهای است که خدا او را در پیکار با نفس یاری داده است، آن کس که جامعه زیرین او اندوه، و لباس رویین او ترس از خداست، چراغ هدایت در قلبش روشن شده و وسائل لازم برای روزی او فراهم آمده و دوریها و دشواریها را بر خود نزدیک و آسان ساخته است.حقایق دنیا را با چشم دل نگریسته، همواره به یاد خدا بوده و اعمال نیکو، فراوان انجام داده است.از چشمه گوارای حق سیراب گشته، چشمهای که به آسانی به آن رسید و از آن نوشیده سیراب گردید.راه هموار و راست قدم برداشته، پیراهن شهوات را از تن بیرون کرده، و جز یک غم، از تمام غمها خود را میرهاند، و از صف کور دلان و مشارکت با هواپرستان خارج شد، کلید باز کننده درهای هدایت شد و قفل درهای گمراهی و خواری گردید.راه هدایت را با روشن دلی دید، و از همان راه رفت، و نشانههای آن را شناخت و از امواج سرکش شهوات گذشت.به استوارترین دستاویزها و محکمترین طنابها چنگ انداخت، چنان به یقین و حقیقت رسید که گویی نور خورشید بر او تابید، در برابر خداوند خود را به گونهای تسلیم کرد که هر فرمان او را انجام میدهد و هر فرعی را به اصلش باز میگرداند.چراغ تاریکیها، و روشنی بخش تیرگیها، کلید درهای بسته و بر طرف کننده دشواریها، و راهنمای گمراهان در بیابانهای سرگردانی است.سخن میگوید، خوب میفهماند، سکوت کرده به سلامت میگذرد، برای خدا اعمال خویش را خالص کرده آن چنان که خدا پذیرفته است، از گنجینههای آیین خدا و ارکان زمین است.خود را به عدالت واداشته و آغاز عدالت او آن که هوای نفس را از دل بیرون رانده است، حق را میشناساند و به آن عمل میکند.کار خیری نیست مگر که به آن قیام میکند، و در هیچ جا گمان خیری نبرده جز آن که به سوی آن شتافته.اختیار خود را به قرآن سپرده، و قرآن را راهبر و پیشوای خود قرار داده است، هر جا که قرآن بار اندازد فرود آید، و هر جا که قرآن جای گیرد مسکن گزیند.
2 وصف زشتترین انسان «عالم نمایان»
و دیگری که او را دانشمند نامند امّا از دانش بیبهره است، یک دسته از نادانیها را از جمعی نادان فرا گرفته، و مطالب گمراه کننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته، و دامهایی از طنابهای غرور و گفتههای دروغین بر سر راه مردم افکنده، قرآن را بر امیال و خواستههای خود تطبیق میدهد، و حق را به هوسهای خود تفسیر میکند.
مردم را از گناهان بزرگ ایمن میسازد، و جرائم بزرگ را سبک جلوه میدهد.ادّعا میکند از ارتکاب شبهات پرهیز دارد امّا در آنها غوطه میخورد.میگوید:از بدعتها دورم، ولی در آنها غرق شده است.چهره ظاهر او چهره انسان، و قلبش قلب حیوان درنده است، راه هدایت را نمیشناسد که از آن سو برود، و راه خطا و باطل را نمیداند که از آن بپرهیزد، پس مردهای است در میان زندگان.
3 شناساندن عترت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امامان راستین علیه السّلام
مردم کجا میروید چرا از حق منحرف میشوید پرچمهای حق بر و نشانههای آن آشکار است، با اینکه چراغهای هدایت روشنگر راهند، چون گمراهان به کجا میروید چرا سرگردانید در حالی که عترت پیامبر شما در میان شماست، آنها زمامداران حق و یقینند، پیشوایان دین، و زبانهای راستی و راستگویانند، پس باید در بهترین منازل قرآن جایشان دهید و همانند تشنگانی که به سوی آب شتابانند، به سویشان هجوم ببرید.ای مردم این حقیقت را از خاتم پیامبران بیاموزید که فرمود:هر که از ما میمیرد، در حقیقت نمرده است و چیزی از ما کهنه نمیشود.پس آنچه نمیدانید، نگویید، زیرا بسیاری از حقایق در اموری است که نا آگاهانه انکار میکنید.
4 ویژگیهای امام علی علیه السّلام
مردم عذر خواهی کنید از کسی که دلیلی بر ضدّ او ندارید، و آن کس من میباشم، مگر من در میان شما بر اساس «ثقل اکبر» که قرآن است عمل نکردم و ثقل اصغر «عترت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم» را در میان شما باقی نگذاردم مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهیتان ندادم مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم و نیکیها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم و ملکات اخلاق انسانی را به شما نشان ندادم پس وهم و گمان خود را در آنجا که چشم دل ژرفای آن را مشاهده نمیکند، و فکرتان توانایی تاختن در آن راه ندارد، به کار نگیرید، برخی از همین خطبه است:
5 اخبار غیبی نسبت به آینده بنی امیّه
تا آن که برخی از شما گمان میبرند که دنیا به کام بنی امیّه شد، و همه
خوبیها را افزون به آنها سپرده و آنها را از سرچشمه خود سیراب کرده، و
تازیانه و شمشیرشان از سر این امّت کنار نخواهد رفت.کسانی که چنین
میاندیشند در اشتباهند، زیرا سهم بنی امیّه تنها جرعهای از زندگی لذّت
بخش است که مدّتی آن را میمکند سپس همه آنچه را که نوشیدند بیرون
میریزند.
ترجمه استاد شهیدی:: از خطبه های آن حضرت است
بندگان خدا همانا محبوبترین بنده نزد خدا، بندهای است که خدا او را در پیکار نفس یار است، بندهای که از درون، اندوهش شعار است، و از برون ترسان و بیقرار است. چراغ هدایت در دلش روشن است و برگ روز مرگش - که آمدنی است - معیّن. مرگ دورنما را به خود نزدیک ساخته، و - ترک لذّت را - که سخت است، آسان شمرده، و دل از هوس پرداخته. دیده، و نیک نظر کرده. به یاد خدا بوده، و کار بیشتر کرده. از آبی که شیرین است و خوشگوار، و آبشخور آن نرم و هموار، به یک بار سیر نوشیده و در پیمودن راه راست کوشیده. جامه آرزوهای دنیاوی برون کرده، دل از همه چیز پرداخته، و به یک چیز روی آورده. از کوردلان به شمار نه، و پیروان هوا را شریک و یار نه. کلید درهای هدایت گردید، و قفل درهای هلاکت. راه خود را به چشم دل دید. و آن را که خاصّ اوست، رفت - و به چپ و راست ننگرید -. نشانه راهش را شناخت، و خود را در گردابهای گمراهی غرقه نساخت، و در استوارترین دستاویز و سختترین ریسمانها چنگ انداخت. به حقیقت چنان رسید که گویی پرتو خورشید بر او دمید. و خود را در فرمان خدا گذاشت و بر گزاردن برترین وظیفهها همّت گماشت. چنانکه هر مشکلی که پیش آید، باز نماید و در آن نماند، و هر فرعی را به اصل آن بازگرداند. چراغ تاریکیهاست، راهگشا در تیرگیهاست، کلید درهای بسته است، و دشواریها را از پیش بردارد. راهنمای گمراهان است و در بیابان نادانیشان فرو نگذارد، اگر سخن گوید شنونده را نیک بیاگاهاند، و اگر خاموش باشد خواهد تا از گزند ایمن ماند. بیریا طاعت خدا را گزید و خدایش خاصّ خود گردانید. پس، او گوهرهای دین را کان است، و کوهی است که زمین بدو از لغزش در امان است. داد را بر خود گماشته، و نخستین نشانه آن این که هوی و هوس را از دل برداشته. حقّ را ستاید و کار بندد، و کار نیکی نیست که ناکرده گذاشته، و در جایی گمان فایدتی نبرده جز که به رسیدن بدان همّت گماشته. خود را در اختیار کتاب خدا نهاده، و آن را راهبر و پیشوای خود قرار داده. هرجا که گوید بار گشاید و هر جا که فرمان دهد فرود آید، و دیگری که دانشمندش دانند، و بهرهای از دانش نبرده، ترّهاتی چند از نادانان، و مایههای جهلی از گمراهان به دست آورده، دامهایی از فریب و دروغ گسترده. کتاب خدا را به رأی خویش تفسیر کند، و حقّ را چنانکه دلخواه اوست تعبیر کند. - مردم - را از بلاهای سخت ایمن دارد، و گناهان بزرگ را، آسان شمارد. در کارهای شبههناک افتاده است و گوید: چون شبههای باشد باز ایستم. در بدعتها آرمیده است و گوید: اهل بدعت نیستم. صورت او صورت انسان است، و دل او دل حیوان. نه راه رستگاری را میشناسد، تا در آن راه رود، و نه راه گمراهی را تا از آن باز گردد، چنین کس، مردهای است میان زندگان. پس، کجا میروید و کی باز میگردید که علامتها برپاست. و دلیلها هویداست. و نشانهها برجاست. گمراهی تا کجا سرگشتگی تا کی و چرا خاندان پیامبرتان میان شماست که زمامداران حقّ و یقینند. پیشوایان دینند. با ذکر جمیل و گفتار راست قرینند. پس همچون قرآن، نیک حرمت آنان را در دل بدارید. و چون شتران تشنه که به آبشخور روند، روی به آنان آرید. مردم از خاتم پیامبران فرا گیرید: «میمیرد از ما آن که میمیرد، و مرده نیست، و میپوسد آن که میپوسد و پوسیده نیست». پس مگویید آنچه را نمیدانید. که بیشتر حقّ در چیزی است که منکر آنید. و آن را که بر او حجّتی ندارید - و آن منم - معذور شمارید. - آیا حکم قرآن را میان شما جاری نداشتم و دو فرزندم را - که پس از من چراغ راه دینند - و خاندان پیامبر را که گوهران گزینند برای شما نگذاشتم. رایت ایمان را میان شما پا برجا کردم و مرزهای حلال و حرام را برایتان جدا. از عدل خود لباس عافیت بر تنتان کردم. و با گفتار و کردار خویش معروف را میان شما گستردم، - تا بدانید دادگر کیست و نیکوکار چه کسی است - و با خوی خود شما را نشان دادم که اخلاق گزیده چیست، پس رأی - خود - را کار مبندید در آنچه دیده ژرفای آن را نتواند دید
و اندیشه به کنه آن نتواند رسید.
از این خطبه است:
تا آنجا که پندارنده گمان برد، دنیا همچون شتری زانو بسته در اختیار فرزندان امیّه است تا شیر آن را به مردم خورانند، یا چشمهای است بیآمیغ که مردم را به آبشخورش کشانند. نه تازیانهشان از مردم برداشته شود و نه شمشیر آنان، و آن که چنین گمان برد، دروغ پنداشته که نه این است و نه آن. لیک بهره آنان از خوشی زندگی چندان است که لختی شیرینی آن را در کام مزند و سپس به یک بار برونش اندازند.